P3
P3
(Red moon)
ماه قرمز
رفتم تا بیشتر قبر رو بکنم که....
جونگ کوک : داشتم دنبال انسان میگشتم بوی خوبی میومد اوم احساس میکنم بهم نزدیکه چه بوی خوبی
ات : که خوردم زمین و یکی گردنم رو گرفت و خواست گازم بگیره اما نتونست و همین که نتونست من فرار کردم
جونگ کوک : چ چ چی؟ چرا نتونستم؟چی شده؟دندون هام رو که تازی تیز کرده بودم ...یعنی چی؟؟؟ بی خیالش حتما هنوز مس..تیم نپریده
ات:وات د فاک این چی بود دیگه......
ات ویو
ق.بر رو کندم ی زنجیر دیدم شت برش داشتم دقیقاااااااااااا همون بود که گفته بود ( بچه ها اسلاید بعد ورق بزنید عکس گردنبند و گذاشتم ) فک کنین مثلا خالیه🗿)
ات : دارم دییونه میشم یعنی چییی واقعا؟؟؟؟؟
شاید این ها ی توهم هست مگه نه ؟
ی خوابه.....
ات خودش رو سرزنش میکرد ولی میدونست همه این اتفاق ها واقعیه
جونگ کوک ویو
رفتم و دو تا انسان شکار کردم و همه خو.ن هاشون رو خوردم
و رفتم دنیا خودم و روی تختم دراز کشیدم
ات ویو
روی تختم دراز کشیدم و خواب رفتم
ناشناس: تو دختر شجاعی هستی آفرین کارت خوب بود تو اون گردن بند رو پیدا کردی
فقط..... ی چیزی رو باید بهت بگم هر چه بیشتر به حرفام گوش بدی خاطرات بیشتر هم یادت میاد......و به خون اشام شدن نزدیک تر میشی
ات: م م من نمیخام!!
ناشناس: اگه این کار رو نکنی مادرت میمیره
ات: م من مجبور نیسم من نمیخام میفهمیی؟
ناشناس بدون توجه به حرف های ات ادامه داد
برو و سنگ تانزانیت رو پیدا کن
برو به قبر..ستان منطقه ججو
قب.ر شماره 666 رو بکن و توی اسکلت دستش این سنگ رو پیدا کن
ات: من نمیرم
و بیدار شد
گیج مونده بود که یکدفعه صدای بلندی و جیغ و فریاد از
ادمین قهره اصلا حمایت نمیکنید حداقل ۱۵ لایک ۱۵ کامنت
(Red moon)
ماه قرمز
رفتم تا بیشتر قبر رو بکنم که....
جونگ کوک : داشتم دنبال انسان میگشتم بوی خوبی میومد اوم احساس میکنم بهم نزدیکه چه بوی خوبی
ات : که خوردم زمین و یکی گردنم رو گرفت و خواست گازم بگیره اما نتونست و همین که نتونست من فرار کردم
جونگ کوک : چ چ چی؟ چرا نتونستم؟چی شده؟دندون هام رو که تازی تیز کرده بودم ...یعنی چی؟؟؟ بی خیالش حتما هنوز مس..تیم نپریده
ات:وات د فاک این چی بود دیگه......
ات ویو
ق.بر رو کندم ی زنجیر دیدم شت برش داشتم دقیقاااااااااااا همون بود که گفته بود ( بچه ها اسلاید بعد ورق بزنید عکس گردنبند و گذاشتم ) فک کنین مثلا خالیه🗿)
ات : دارم دییونه میشم یعنی چییی واقعا؟؟؟؟؟
شاید این ها ی توهم هست مگه نه ؟
ی خوابه.....
ات خودش رو سرزنش میکرد ولی میدونست همه این اتفاق ها واقعیه
جونگ کوک ویو
رفتم و دو تا انسان شکار کردم و همه خو.ن هاشون رو خوردم
و رفتم دنیا خودم و روی تختم دراز کشیدم
ات ویو
روی تختم دراز کشیدم و خواب رفتم
ناشناس: تو دختر شجاعی هستی آفرین کارت خوب بود تو اون گردن بند رو پیدا کردی
فقط..... ی چیزی رو باید بهت بگم هر چه بیشتر به حرفام گوش بدی خاطرات بیشتر هم یادت میاد......و به خون اشام شدن نزدیک تر میشی
ات: م م من نمیخام!!
ناشناس: اگه این کار رو نکنی مادرت میمیره
ات: م من مجبور نیسم من نمیخام میفهمیی؟
ناشناس بدون توجه به حرف های ات ادامه داد
برو و سنگ تانزانیت رو پیدا کن
برو به قبر..ستان منطقه ججو
قب.ر شماره 666 رو بکن و توی اسکلت دستش این سنگ رو پیدا کن
ات: من نمیرم
و بیدار شد
گیج مونده بود که یکدفعه صدای بلندی و جیغ و فریاد از
ادمین قهره اصلا حمایت نمیکنید حداقل ۱۵ لایک ۱۵ کامنت
۱۲.۱k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.