تک پارتی
تو هوای سرد شب تو خیابون قدم میزدم
پسر کوچولوی اون ور خیابون توجه من رو جلب کرد خیلی شرین بود ولی بادقت بیشتر شبه به پسر خودم بود ایرانگ من الان دوسال پیش پدرش مافیا بزرگ کیم نامجون زندگی میکنه دقت که کردم دیدم خودشه ایرانگ رفتم سمتش
و صداش کردم
+ایرانگ توی
♡بابای
+ایرانگ قشنگم پسرم منم مامان اینجا چیکار میکنی
♡مامان اما بابا گفت تورفتی
+نه پسر عزیز دلم من همینجام
بابا کجاست
♡نمیدونم گم شدم
( حرف های ایرانگ همه با گریس )
تو دلم نامجون رو فش دادم بچم
رفتم بقلش کردم آروم شد از اون ور صدای اومد که اسم ایرانگ رو مگفت دقت کردم نامجون با کت شلوار مشکی با لباس سفید زیر کتش اومد سمتم اون نشناخت ولی یک دفه گفت
_ا.ت توی
+هیشش آروم بچم بیدار میشه
_ یا خدا ایرانگ چیزیش که نشد
+نه ولی تو چرا گمش کرده بودی نگران نشدی
_دیونه شدی سکته کردم بدش بمن
+نامجون لطفا بزار امشب رو پیشم باشه
_نه حتی بهش فکرم نکن
+نامجون لطفا
_ خوب چرا بجای اون که اون پیش تو باشه تو پیشش نمیایی بیا خون
+مگه اجازه میدی
_چرا ندم
+اخه هر وقت اومدم یکی گفت نامجون نمیزاره گوفت زنته
_چی زن من توهم باور کردی من بجز تو عاشق کس دیگه نمیشم اون دختر عمه
بجوم ایرانگ راست میگن بیا برگردیم خونه عشقم بیا بریم
اون شب ایرانگ من و نامجون دوباره بعد دوسال مسیر جدیدی رو ساختیم و دوباره دوست دارم از زبون عشقم شنیدم
پسر کوچولوی اون ور خیابون توجه من رو جلب کرد خیلی شرین بود ولی بادقت بیشتر شبه به پسر خودم بود ایرانگ من الان دوسال پیش پدرش مافیا بزرگ کیم نامجون زندگی میکنه دقت که کردم دیدم خودشه ایرانگ رفتم سمتش
و صداش کردم
+ایرانگ توی
♡بابای
+ایرانگ قشنگم پسرم منم مامان اینجا چیکار میکنی
♡مامان اما بابا گفت تورفتی
+نه پسر عزیز دلم من همینجام
بابا کجاست
♡نمیدونم گم شدم
( حرف های ایرانگ همه با گریس )
تو دلم نامجون رو فش دادم بچم
رفتم بقلش کردم آروم شد از اون ور صدای اومد که اسم ایرانگ رو مگفت دقت کردم نامجون با کت شلوار مشکی با لباس سفید زیر کتش اومد سمتم اون نشناخت ولی یک دفه گفت
_ا.ت توی
+هیشش آروم بچم بیدار میشه
_ یا خدا ایرانگ چیزیش که نشد
+نه ولی تو چرا گمش کرده بودی نگران نشدی
_دیونه شدی سکته کردم بدش بمن
+نامجون لطفا بزار امشب رو پیشم باشه
_نه حتی بهش فکرم نکن
+نامجون لطفا
_ خوب چرا بجای اون که اون پیش تو باشه تو پیشش نمیایی بیا خون
+مگه اجازه میدی
_چرا ندم
+اخه هر وقت اومدم یکی گفت نامجون نمیزاره گوفت زنته
_چی زن من توهم باور کردی من بجز تو عاشق کس دیگه نمیشم اون دختر عمه
بجوم ایرانگ راست میگن بیا برگردیم خونه عشقم بیا بریم
اون شب ایرانگ من و نامجون دوباره بعد دوسال مسیر جدیدی رو ساختیم و دوباره دوست دارم از زبون عشقم شنیدم
۲.۰k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.