فیک شوگا عشق ناتمام
فیک شوگا عشق ناتمام
(پارت۲۱)
از زبان ات
گفت که این دوتا ادمی که به صندلی بستین زندگی قبلی خودتونه من به دوراچوسان رفتم و این دوتا رو اوردم کادو گفتم عموکادوچیه مغز من داره میترکه حالا هرچی این دوتا رو برگردون جایی که هستن گفتنمیتونم باخشم بلندشدم گفتم یعنی چی که نمیتونم گفت بلد نیستم محکم زد روی پیشونیم گفت مابا کیا شدیم هزار تا عموم رفت گفتم خب بیایم باهم مثل ادمای بالق حرف بزنیم شما چرا دشمنین چان یول گفت خب اجداد من اجداد شین هه گو رو کشتن و اون اومد از من انتقام گرفت و منو کشت روبه شوگا کردمو گفتم من از پارک مواد نگرفتم پس چرا مخم تاب ورداشته منو تو رو دوتا میبینم گفت چونکه واقعی گفتم شما دوتا شنیدین عموی زمان رو دستکاری کرده و شما از گذشته به اینده سفر کردین پس بازتون میکنم به شرط اینکه نه به من و نه به خودتون و همچنین به شوگا اسیب نزنید شما گذشت های که دیگه تموم شده راستی شما میدونین ما باهمچه نسبتی داریم گفتن نه گفتم معلومه منو شوگا ازدواجکردیم ۲سال میشه که ازدواج کردیم چان یول گفت شوخی میکنی گفتم کاملا جدی ام گفت مننمیتونم نه ترو و نه این دخترو یه دقیقه تحمل کنم بالاخر که یه نفر هستین گفتمپس توو شوگاهم یکنفرین دیگه پس نزدیک به سه سال داره تحملم میکنه گفت شوگا کیه گفتم زندگی بعد مرگت راستی منات هستمو ایشو شوهرمه اسمش شوگاعه برای بار هزارم شما زندگی قبلی ما یید اوکی چان یول گفت که چی توقرار نیست تعین تکلیف کنی شوگا بلند شد به قصد زدن چان یول گفت اینجا خونه ات پس هرچی بگه رفتم وسط شون گفتم هی من نمیتونم شما رو جدا کنم بخدا میرم ازخونه شوگا گفت باشه سعی میکنمارومباشم ولی به گوشی ات جی پی اس وصل میکنم دورتا دور خونه رو دوبینکار میزارم و دزد گیر میزارم جلوی در اتاق که یه روزی من خونه نباشم از عزای خونه خبر دار باشم
(پارت۲۱)
از زبان ات
گفت که این دوتا ادمی که به صندلی بستین زندگی قبلی خودتونه من به دوراچوسان رفتم و این دوتا رو اوردم کادو گفتم عموکادوچیه مغز من داره میترکه حالا هرچی این دوتا رو برگردون جایی که هستن گفتنمیتونم باخشم بلندشدم گفتم یعنی چی که نمیتونم گفت بلد نیستم محکم زد روی پیشونیم گفت مابا کیا شدیم هزار تا عموم رفت گفتم خب بیایم باهم مثل ادمای بالق حرف بزنیم شما چرا دشمنین چان یول گفت خب اجداد من اجداد شین هه گو رو کشتن و اون اومد از من انتقام گرفت و منو کشت روبه شوگا کردمو گفتم من از پارک مواد نگرفتم پس چرا مخم تاب ورداشته منو تو رو دوتا میبینم گفت چونکه واقعی گفتم شما دوتا شنیدین عموی زمان رو دستکاری کرده و شما از گذشته به اینده سفر کردین پس بازتون میکنم به شرط اینکه نه به من و نه به خودتون و همچنین به شوگا اسیب نزنید شما گذشت های که دیگه تموم شده راستی شما میدونین ما باهمچه نسبتی داریم گفتن نه گفتم معلومه منو شوگا ازدواجکردیم ۲سال میشه که ازدواج کردیم چان یول گفت شوخی میکنی گفتم کاملا جدی ام گفت مننمیتونم نه ترو و نه این دخترو یه دقیقه تحمل کنم بالاخر که یه نفر هستین گفتمپس توو شوگاهم یکنفرین دیگه پس نزدیک به سه سال داره تحملم میکنه گفت شوگا کیه گفتم زندگی بعد مرگت راستی منات هستمو ایشو شوهرمه اسمش شوگاعه برای بار هزارم شما زندگی قبلی ما یید اوکی چان یول گفت که چی توقرار نیست تعین تکلیف کنی شوگا بلند شد به قصد زدن چان یول گفت اینجا خونه ات پس هرچی بگه رفتم وسط شون گفتم هی من نمیتونم شما رو جدا کنم بخدا میرم ازخونه شوگا گفت باشه سعی میکنمارومباشم ولی به گوشی ات جی پی اس وصل میکنم دورتا دور خونه رو دوبینکار میزارم و دزد گیر میزارم جلوی در اتاق که یه روزی من خونه نباشم از عزای خونه خبر دار باشم
۳.۲k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.