دلهره
# دلهره
ادامه ی part 68
بعد از چند ثانیه دوربین عکس رو گرفت
امید وارم عکس خوبی شده باشه
تهیونگ به سمت دربین رفت و عکس رو چک کرد
از اون چیزی که فکر میکردم بهتر شده بود
میخواستم روی صندلی بشینم که صدای گوشی رو از توی اتاق شنیدم
از اونجا زدم بیرون و به سمت اتاق تهیونگ رفتم
نگاهی به ساعت انداختم کی زمان اینقدر گذشت
مادرم بود که داشت زنگ میزد سریع گوشی رو جواب دادم
از صداش معلوم بود که خیلی نگرانه
_ نوئل کجایی الا
_ مامان ببخشید یادم رفت بهتون زنگ بزنم
خریدم زود تموم شد برای همین یه سر رفتم پیش تهیونگ زمان از دستم در رفت
منتظر باشید چند دقیقه دیگه میام خونه
نفس کلافه ای بیرون داد
_ باشه ولی مراقب باش باز زمان از دستت بیرون نره که اینبار سکته رو میزنم
ازش خداحافظی کردم
هنوز گوشی رو قزع نکرده بودم که در توسط تهیونگ باز شد
_ کی بود
_ مامانم بود گفت که زودتر بیام خونه
_ که اینطور
_ یه لحظه برو بیرون من لباسم رو عوض کنم
_ باشه
بعدم از اتاق رفت بیرون بعد رفتنش در رو بستم و سریع لباسمو با لبلس قبلی عوض کردم گوشیمو توی کیف گذاشتم و از اتاق خارج شدم تهیونگ هنوز پشت در بود
_ بیا بریم من میرسونمت
_ با ماشین اومدم نگران نباش مراقب هستم
به سمتم اومد و بغلم کرد منم متقابل بغلش کردم
_ پس مراقب خودت باش
_ باشه مراقب خودم هستم توهم فردا دانشگاه داری یه شام سبک بخور و بعد بخواب
_ باشه
بعد از چند لحظه از بغلش بیرون اومدم و بعد از یه خداحافظی دیگه از خونش زدم بیرون سوار ماشین شدم و به طرف خونه حرکت کردم
ادامه ی part 68
بعد از چند ثانیه دوربین عکس رو گرفت
امید وارم عکس خوبی شده باشه
تهیونگ به سمت دربین رفت و عکس رو چک کرد
از اون چیزی که فکر میکردم بهتر شده بود
میخواستم روی صندلی بشینم که صدای گوشی رو از توی اتاق شنیدم
از اونجا زدم بیرون و به سمت اتاق تهیونگ رفتم
نگاهی به ساعت انداختم کی زمان اینقدر گذشت
مادرم بود که داشت زنگ میزد سریع گوشی رو جواب دادم
از صداش معلوم بود که خیلی نگرانه
_ نوئل کجایی الا
_ مامان ببخشید یادم رفت بهتون زنگ بزنم
خریدم زود تموم شد برای همین یه سر رفتم پیش تهیونگ زمان از دستم در رفت
منتظر باشید چند دقیقه دیگه میام خونه
نفس کلافه ای بیرون داد
_ باشه ولی مراقب باش باز زمان از دستت بیرون نره که اینبار سکته رو میزنم
ازش خداحافظی کردم
هنوز گوشی رو قزع نکرده بودم که در توسط تهیونگ باز شد
_ کی بود
_ مامانم بود گفت که زودتر بیام خونه
_ که اینطور
_ یه لحظه برو بیرون من لباسم رو عوض کنم
_ باشه
بعدم از اتاق رفت بیرون بعد رفتنش در رو بستم و سریع لباسمو با لبلس قبلی عوض کردم گوشیمو توی کیف گذاشتم و از اتاق خارج شدم تهیونگ هنوز پشت در بود
_ بیا بریم من میرسونمت
_ با ماشین اومدم نگران نباش مراقب هستم
به سمتم اومد و بغلم کرد منم متقابل بغلش کردم
_ پس مراقب خودت باش
_ باشه مراقب خودم هستم توهم فردا دانشگاه داری یه شام سبک بخور و بعد بخواب
_ باشه
بعد از چند لحظه از بغلش بیرون اومدم و بعد از یه خداحافظی دیگه از خونش زدم بیرون سوار ماشین شدم و به طرف خونه حرکت کردم
۶.۷k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.