فیک ......
فصل²پارت²
ویو ات
درست ۱۲۴ روز از مرگ کوک میگذره دارم دیوونه میشم
نزدیک یه هفتست غذا نخوردم . نه اینکه نداشته باشما نه غذا از گلوم پایین نمیره .
با عکسای کوک توی خونه حرف میزنم و گریه میکنم .
از خونه بیرون نمیرم . راستش میترسم اتفاقی بیفته و چون سر پناهی ندارم میترسم .
وقتی کوک بود با آرامش میرفتم بیرون .
اما دیگع کوکی وجود نداره .
صدای تلفن منو از فکر دراورد
+بله
@ سلام ژذابم چطوری خره
+ چیه میا چی میخوای
@ بد اخلاق مهربون باش
+باشه عزیزم بگو چه مرگته
@ زارت
+بگو. میشنوم
@ میای بریم بار
+کی
@ یه ساعت دیگع
+نه
@ چرااا
+ چون کسی نیست مراقبمون باشه
@ نترس تهیونگ هست
+تهیونگ کیه ؟؟
@ دوس پسرم دیگع خره
+ آها خب اوکی
@ یسسس خوشگل کن ۱ ساعت دیگه اونجام
+ حله فعلا
@ بای
ویو میا
امشب میخواستم با تهیونگ برم بار گفتم ات هم بیاد این چند وقت اصلا نرفته بیرون گفتم بریم بار حالش عوض بشه
بعد مرگ مشکوک کوک ات هرگز آدم سابق نشد ینی حتی سعی هم نکرد که آدمی جدید بشه .
داشتم آماده میشدم تا برم دنبال ات
ویو ات
رفتم یه دوش ۵ مینی گرفتم و لباسمو پوشیدم یه لباس مشکی تقریبا بسته پوشیدم . آرایش ملایمی کردم و موهامو دم اسبی بستم . آماده آماده شدم . کیف و گوشیمو برداشتم و کفشمو پوشیدم . داشتم خودمو تو آینه میدیدم که ....
ویو ات
درست ۱۲۴ روز از مرگ کوک میگذره دارم دیوونه میشم
نزدیک یه هفتست غذا نخوردم . نه اینکه نداشته باشما نه غذا از گلوم پایین نمیره .
با عکسای کوک توی خونه حرف میزنم و گریه میکنم .
از خونه بیرون نمیرم . راستش میترسم اتفاقی بیفته و چون سر پناهی ندارم میترسم .
وقتی کوک بود با آرامش میرفتم بیرون .
اما دیگع کوکی وجود نداره .
صدای تلفن منو از فکر دراورد
+بله
@ سلام ژذابم چطوری خره
+ چیه میا چی میخوای
@ بد اخلاق مهربون باش
+باشه عزیزم بگو چه مرگته
@ زارت
+بگو. میشنوم
@ میای بریم بار
+کی
@ یه ساعت دیگع
+نه
@ چرااا
+ چون کسی نیست مراقبمون باشه
@ نترس تهیونگ هست
+تهیونگ کیه ؟؟
@ دوس پسرم دیگع خره
+ آها خب اوکی
@ یسسس خوشگل کن ۱ ساعت دیگه اونجام
+ حله فعلا
@ بای
ویو میا
امشب میخواستم با تهیونگ برم بار گفتم ات هم بیاد این چند وقت اصلا نرفته بیرون گفتم بریم بار حالش عوض بشه
بعد مرگ مشکوک کوک ات هرگز آدم سابق نشد ینی حتی سعی هم نکرد که آدمی جدید بشه .
داشتم آماده میشدم تا برم دنبال ات
ویو ات
رفتم یه دوش ۵ مینی گرفتم و لباسمو پوشیدم یه لباس مشکی تقریبا بسته پوشیدم . آرایش ملایمی کردم و موهامو دم اسبی بستم . آماده آماده شدم . کیف و گوشیمو برداشتم و کفشمو پوشیدم . داشتم خودمو تو آینه میدیدم که ....
۸.۶k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.