من به دنبال تو تو به دنبال من
من به دنبال تو تو به دنبال من
پارت27
پرش زمانی به بیمارستان
ا. ت: چه... اتف.. اتفاقی... او... اوفتا
دکتر: خانم ا. ت لطفا اروم باشید به نظر میرسه مرگ ایشون عمدی بوده من رفتم تا ایشون رو چک کنم و دیدم که لوله تنفسی ایشون بریده شده انگار یک نفر سعی کرده اقای جانگ رو بکشه و متاسفانه موفق شده
ا. ت: چی...
کوک: ا. ت بیا بریم بیرون
ا. ت با کوک رفتن بیرون بیمارستان رویه یع صندلی نشستن و ا. ت شروع کرد به گریه کردن
ا. ت:ه.. همش... تقص... تقصیر من بود
کوک: ا. ت اروم باش باشه هیچی تقصیر تو نبوده
ا. ت: میخوان اینجوری انتقامشون رو بگیرن
کوک: کیا
ا. ت: کسایی که اقای جانگ رو کشتن
کوک: ا. ت من واقعا میخوام بهم توضیح بدی اینجا چخبره
ا. ت: خیله خب باشه من چند سال پیش وقتی پیش پدرم بودم خودم رو درگیر کارای بدش میکردم یه روز یکی از هم کارای پدرم سرش کلاه گذاشت و باعث شد اون بره زندان من قدیما خیلی پدرم رو دوست داشتم با این پدر واقعیم نبود بعد اون من با پسر دوم اون مرد تویه انبار قرار گذاشتم خب اون سعی کرد من رو از طبقه دوم اون انبار منو بندازه پایین ولی خب من اون رو حول دادم...و حالا اونا میخوان از من انتقام بگیرن بخاطر اینکه من یکی از اعضای خانواده اونارو کشتم حالا اونا دارن یکی یکی کسایی که دوست دارم رو ازم میگیرن
کوک: چی.. ا. ت تو
ا. ت: خواهش میکنم ازم متنفر نشو من واقعا نمیخواستم
پارت27
پرش زمانی به بیمارستان
ا. ت: چه... اتف.. اتفاقی... او... اوفتا
دکتر: خانم ا. ت لطفا اروم باشید به نظر میرسه مرگ ایشون عمدی بوده من رفتم تا ایشون رو چک کنم و دیدم که لوله تنفسی ایشون بریده شده انگار یک نفر سعی کرده اقای جانگ رو بکشه و متاسفانه موفق شده
ا. ت: چی...
کوک: ا. ت بیا بریم بیرون
ا. ت با کوک رفتن بیرون بیمارستان رویه یع صندلی نشستن و ا. ت شروع کرد به گریه کردن
ا. ت:ه.. همش... تقص... تقصیر من بود
کوک: ا. ت اروم باش باشه هیچی تقصیر تو نبوده
ا. ت: میخوان اینجوری انتقامشون رو بگیرن
کوک: کیا
ا. ت: کسایی که اقای جانگ رو کشتن
کوک: ا. ت من واقعا میخوام بهم توضیح بدی اینجا چخبره
ا. ت: خیله خب باشه من چند سال پیش وقتی پیش پدرم بودم خودم رو درگیر کارای بدش میکردم یه روز یکی از هم کارای پدرم سرش کلاه گذاشت و باعث شد اون بره زندان من قدیما خیلی پدرم رو دوست داشتم با این پدر واقعیم نبود بعد اون من با پسر دوم اون مرد تویه انبار قرار گذاشتم خب اون سعی کرد من رو از طبقه دوم اون انبار منو بندازه پایین ولی خب من اون رو حول دادم...و حالا اونا میخوان از من انتقام بگیرن بخاطر اینکه من یکی از اعضای خانواده اونارو کشتم حالا اونا دارن یکی یکی کسایی که دوست دارم رو ازم میگیرن
کوک: چی.. ا. ت تو
ا. ت: خواهش میکنم ازم متنفر نشو من واقعا نمیخواستم
۲۵.۶k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.