[{Red fall}]
[{Red fall}]
Part 1
(ویو ا/ت)
لباسام رو عوض کردم و منتظر مین سو موندم تا بیاد و بریم دانشگاه تصمیم گرفتم به داداش هم خبر بدم ببینم با ما میاد یا نه رفتم اتاقش ولی نبود کل خونه رو گشتم و صداش زدم ولی اون خونه نبود خب راستش این چیزا دیگه برام عادی شده معمولا بابام و سوبین یهو غیبشون می زنه و این غیبت معمولا خیلی طول میکشه شاید باورتون نشه ولی وقتی۳سالم بود اونا منو سپردن به عموم و ۴ سال بر نگشتن تو همین فکر ها بودم که با صدای زنگ خونه رشته ی افکارم برید رفتم و درو باز کردم
مین سو بود اما با صورت رنگ پریده
انگ..گ..ار خی..لی ترسیده بود دستمو گرفت و از آپارتمان خونمون زدیم بیرون.
مین سو حالت خوبه؟
م.س:آآ..ره معلومه که خوبم
ا/ت: بی خیال من که میدونم داری دروغ میگی
م.س : خب راستش…….
منتظر پارت بعد باشید❤️و خواهشا حمایت کنید❤️
#کپی.ممنوع
Part 1
(ویو ا/ت)
لباسام رو عوض کردم و منتظر مین سو موندم تا بیاد و بریم دانشگاه تصمیم گرفتم به داداش هم خبر بدم ببینم با ما میاد یا نه رفتم اتاقش ولی نبود کل خونه رو گشتم و صداش زدم ولی اون خونه نبود خب راستش این چیزا دیگه برام عادی شده معمولا بابام و سوبین یهو غیبشون می زنه و این غیبت معمولا خیلی طول میکشه شاید باورتون نشه ولی وقتی۳سالم بود اونا منو سپردن به عموم و ۴ سال بر نگشتن تو همین فکر ها بودم که با صدای زنگ خونه رشته ی افکارم برید رفتم و درو باز کردم
مین سو بود اما با صورت رنگ پریده
انگ..گ..ار خی..لی ترسیده بود دستمو گرفت و از آپارتمان خونمون زدیم بیرون.
مین سو حالت خوبه؟
م.س:آآ..ره معلومه که خوبم
ا/ت: بی خیال من که میدونم داری دروغ میگی
م.س : خب راستش…….
منتظر پارت بعد باشید❤️و خواهشا حمایت کنید❤️
#کپی.ممنوع
۲.۱k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.