[{Red fall}]
Part2
م.س:خب راستش دیشب یه اتفاق عجیبی افتاد
ا/ت: یعنی چی مین سو ؟
م.س:خب ببین مین هان داشت با یکی حرف می زد و من رفتم بهش بگم بیاد شام
ولی..خب..هق هق
ا/ت: مین سو اتفاق بدی افتاد ؟
م.س: ا/ت هق هق یه..ن..فر شیشه هارو شکست و اومد ..هق تو خونه مین هان باهاش درگیر شدو
….
ا/ت : بزار حدس بزنم با اون یارو فرار کرد و از دیشب
غیب شد؟
م.س : چی؟ از کجا میدو…هق…نی؟
ا/ت : هوممم عجیبه این اتفاقا برای برادر منم
اکثرا با تفاوت افتاده یبار تو خیبو… بومممم
م.س ا/ت حالت خوبه؟😂😂 (ا/ت با کله رفت تو میله ی یکی از تابلو های راهنمایی رانندگی😂)
ا/ت : اههههههه این تابلو های مسخرو بردارین تازه داشتم به یه نتیجه یی می رسیدم:|
ا/ت: بی خیال یبار تو خیابون داشتیم پیاده روی می کردیم
که از پشت به سوبین چاقو زدن سوبینو بردم بیمارستان
و وقتی خوب برای ۳ روز ناپدید شدو توی شب که اومد خونه
مچشو گرفتم لباساش خونی بود اما خودش هیچ صدمه ای
ندیده بود
و من کم کم دارم شک می کنم
یه کاسه ای زیر نیم کاسس
م.س: شاید راست میگی خب رسیدیم
برو تو
ا/ت:…….
حمایت کنید❤️
#کپی_ممنوع
م.س:خب راستش دیشب یه اتفاق عجیبی افتاد
ا/ت: یعنی چی مین سو ؟
م.س:خب ببین مین هان داشت با یکی حرف می زد و من رفتم بهش بگم بیاد شام
ولی..خب..هق هق
ا/ت: مین سو اتفاق بدی افتاد ؟
م.س: ا/ت هق هق یه..ن..فر شیشه هارو شکست و اومد ..هق تو خونه مین هان باهاش درگیر شدو
….
ا/ت : بزار حدس بزنم با اون یارو فرار کرد و از دیشب
غیب شد؟
م.س : چی؟ از کجا میدو…هق…نی؟
ا/ت : هوممم عجیبه این اتفاقا برای برادر منم
اکثرا با تفاوت افتاده یبار تو خیبو… بومممم
م.س ا/ت حالت خوبه؟😂😂 (ا/ت با کله رفت تو میله ی یکی از تابلو های راهنمایی رانندگی😂)
ا/ت : اههههههه این تابلو های مسخرو بردارین تازه داشتم به یه نتیجه یی می رسیدم:|
ا/ت: بی خیال یبار تو خیابون داشتیم پیاده روی می کردیم
که از پشت به سوبین چاقو زدن سوبینو بردم بیمارستان
و وقتی خوب برای ۳ روز ناپدید شدو توی شب که اومد خونه
مچشو گرفتم لباساش خونی بود اما خودش هیچ صدمه ای
ندیده بود
و من کم کم دارم شک می کنم
یه کاسه ای زیر نیم کاسس
م.س: شاید راست میگی خب رسیدیم
برو تو
ا/ت:…….
حمایت کنید❤️
#کپی_ممنوع
۸.۷k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.