𝔓𝔞𝔯𝔱 5
𝔓𝔞𝔯𝔱 5
𝔯𝔞𝔦𝔫𝔶 𝔫𝔦𝔤𝔥𝔱
آجوما: من چهلو هشت سال اینجا نبودم که هرزه ای مثل تو با من اینجوری حرف بزنه
/ات: فکر کردی به خاست خودم اومدم اینجا؟ منم چند سال تلاش نکردم که تو پیری بیای بهم بگی هرزه
آجوما: چی گفتی(دستش رو دهنشه)
.................................
صبح با صدای جیغ و داد بلند شد به سمت در رفت اما قبل اینکه بازش کنه به صدا ها گوش کرد
یونگی: دختر قوی میتونم بیارمش تو باندم
آروم رفتم پایین و رو به آجوما گفتم
یونگی: درسته سال های زیادی تو این خونه بودی ولی درست نیس که بخاطر یه هرزه به بادیگارد من توهین کنی
هوم
آجوما: ارباب این دختر با منی که بزرگترشم بی احترامی میکنه
لیا: ارباب اون هرزه منو زد(لوس)
در حال نزدیک شدن به اون دختر گفت
یونگی: چرا علاقه داری لقبتو به دیگران بدی(تو صورتش)
روبه ا/ت کردو گفت
یونگی: داخل اتاق منتظرم
𝔯𝔞𝔦𝔫𝔶 𝔫𝔦𝔤𝔥𝔱
آجوما: من چهلو هشت سال اینجا نبودم که هرزه ای مثل تو با من اینجوری حرف بزنه
/ات: فکر کردی به خاست خودم اومدم اینجا؟ منم چند سال تلاش نکردم که تو پیری بیای بهم بگی هرزه
آجوما: چی گفتی(دستش رو دهنشه)
.................................
صبح با صدای جیغ و داد بلند شد به سمت در رفت اما قبل اینکه بازش کنه به صدا ها گوش کرد
یونگی: دختر قوی میتونم بیارمش تو باندم
آروم رفتم پایین و رو به آجوما گفتم
یونگی: درسته سال های زیادی تو این خونه بودی ولی درست نیس که بخاطر یه هرزه به بادیگارد من توهین کنی
هوم
آجوما: ارباب این دختر با منی که بزرگترشم بی احترامی میکنه
لیا: ارباب اون هرزه منو زد(لوس)
در حال نزدیک شدن به اون دختر گفت
یونگی: چرا علاقه داری لقبتو به دیگران بدی(تو صورتش)
روبه ا/ت کردو گفت
یونگی: داخل اتاق منتظرم
۳.۶k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.