دلهره
# دلهره
part 70 ادامه ی
یکی از چیزایی که اون کافه رو خاص کرده بود این بود که از وقتی که اومده بودیم یه اهنگ کلاسیک پخش میشد
همونجور که داشتم قهوهام رو میخوردم سوالی ذهنمو درگیر کرد
_ راستی تو تاحالا چند بار به اینجا اومدی
_ از دقتی به سئول اومدم وقت زیادی نمیگذره و فکر کنم فقط دو بار اومدم
اونم اول های اومدنم به سئول بود
_ که اینطور
قهوه رو کنار گذاشتم و تکه ای از کیک خوردم
از کیک هایی که تا حالا خورده بودم خیلی بهتر بود
یه تیکه برداشتم و به طرف تهیونگ گرفتم
تهیونگ خواست قاشق رو از دستم برداره اما مخالفت کردم
اروم دهنشو باز کرد و اون تیکه رو خورد
معلوم بود از طعمش خوشش اومد بود
بعد از خوردن اونا از کافیشاپ خارج شدیم و به سمت مغازه های اطراف رفتیم وارد اولین جایی که شدیم یه گلفروشی بود با یه عالمه گل های متنوع
تهیونگ
یه دسته گل با گل های سفید گرفت
یکم کارش برای عجیب بودگل هاش کلا متفاوت بود اما فکر کنگ به گفته ی فروشنده گل های فرانسوی بودن
تهیونگ گل ها رو حساب کرد بعد از خروج از اون گل فروشی تهیونگ همونجور که یکی از دستام رو گرفته بود دست گل رو به سمتم گرفت
_ این برای توعه انید وارم دوستشون داشته باشی
چیزی نگفتم و گل ها رو از دستش گرفتم
اما هنوز نمیدونستم دلیل این کارش چی بود
متوجه شد بود که از کارش تعجب کرده بودم
پس خودش ادامه داد
_ ..
part 70 ادامه ی
یکی از چیزایی که اون کافه رو خاص کرده بود این بود که از وقتی که اومده بودیم یه اهنگ کلاسیک پخش میشد
همونجور که داشتم قهوهام رو میخوردم سوالی ذهنمو درگیر کرد
_ راستی تو تاحالا چند بار به اینجا اومدی
_ از دقتی به سئول اومدم وقت زیادی نمیگذره و فکر کنم فقط دو بار اومدم
اونم اول های اومدنم به سئول بود
_ که اینطور
قهوه رو کنار گذاشتم و تکه ای از کیک خوردم
از کیک هایی که تا حالا خورده بودم خیلی بهتر بود
یه تیکه برداشتم و به طرف تهیونگ گرفتم
تهیونگ خواست قاشق رو از دستم برداره اما مخالفت کردم
اروم دهنشو باز کرد و اون تیکه رو خورد
معلوم بود از طعمش خوشش اومد بود
بعد از خوردن اونا از کافیشاپ خارج شدیم و به سمت مغازه های اطراف رفتیم وارد اولین جایی که شدیم یه گلفروشی بود با یه عالمه گل های متنوع
تهیونگ
یه دسته گل با گل های سفید گرفت
یکم کارش برای عجیب بودگل هاش کلا متفاوت بود اما فکر کنگ به گفته ی فروشنده گل های فرانسوی بودن
تهیونگ گل ها رو حساب کرد بعد از خروج از اون گل فروشی تهیونگ همونجور که یکی از دستام رو گرفته بود دست گل رو به سمتم گرفت
_ این برای توعه انید وارم دوستشون داشته باشی
چیزی نگفتم و گل ها رو از دستش گرفتم
اما هنوز نمیدونستم دلیل این کارش چی بود
متوجه شد بود که از کارش تعجب کرده بودم
پس خودش ادامه داد
_ ..
۸.۳k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.