سناریو
#سناریو
وقتی عینکت رو سرته و داری دنبال عینکت میگردی
.
.
کیم نامجون:(رو مبل نشسته و داره کتاب میخونه) بیب درسته که منم چشمام ضعیفه ولی دیگه حس لامسه ام بر خلاف تو درست کار میکنه:)
.
.
کیم سوکجین:(بسیار معنادار روی زمین نشسته و داره چاییشو هم میزنه و نگات میکنه) گلم وقت کردی یه دستی به سرت بکش:)
.
.
مین یونگی:(ایشون خواب بودن که یهو صدای تلق شنیدن و اومدن ببینن چی شده) اه ا.ت چرا مراقب خودت نیستی؟ ببینم نکنه داری دنبال عینکت میگردی؟
ا.ت:اره تو ندیدیش؟
یونگی: :)))) نه ندیدمش پیشیه خنگم
.
.
جانگ هوسوک:(داشت رو البومش کار میکرد که ا.ت جون اومدن تو اتاق کارش)
ا.ت:هوپییی عینک منو ندیدی؟؟
هوسوک:بیا اینجا (ا.ت اومد پیشش. هوسوک ایینه جیبی که روی میز کارش بود رو گرفت جلوش)
ا.ت:(لبخند ضایع)(هوسوک میبوستت) ا.ت قشنگم ازین به بعد یکم حس لامسه ت رو به کار بنداز:)
.
.
پارک جیمین:(داشت از سرکار برمیگشت رسید خونه ا.ت رو دید که مثل لاکپشت داره روی زمین دنبال عینکش میگرده اومدو بغلت کرد و محکم بوسیدن جوری که عینک افتاد روی چشمات) بیب اگه من نمیومدم تو میخواستی همینجوری کل خونه رو بگردی؟ :)
.
ً
کیم تهیونگ: (ا.ت دیگه خسته شده بود از بس که دنبال عینکش گشته بود روی زمین دراز کشیده بود که تهیونگ میاد روت خیمه میزنه و میبوستت وقتی که داشت میبوسیدت عینک رو از روی سرت برداشت و گذاشت رو چشمات و و قتی که بوستون تموم شد..) بیب دیدی وقتی بوسیدمت چقد چشمات واضح تر دید؟ هنوزم میخوای اون لبای قلوه ایت رو از من دور کنی؟ :)
.
.
جئون جونگکوک:(داشت بوکس کار میکرد که یهو یچیزی خورد بهش)
ا.ت:اخخ ببخشید کوک حواسم نبود داشتم دنبال عینکم میگشتم تو ندیدیش؟
کوک:(اروم میخنده)بیبی اگه قول بدی امشب دختر خوبی برام باشی بهت میگم کجاست:)
.
.
وقتی عینکت رو سرته و داری دنبال عینکت میگردی
.
.
کیم نامجون:(رو مبل نشسته و داره کتاب میخونه) بیب درسته که منم چشمام ضعیفه ولی دیگه حس لامسه ام بر خلاف تو درست کار میکنه:)
.
.
کیم سوکجین:(بسیار معنادار روی زمین نشسته و داره چاییشو هم میزنه و نگات میکنه) گلم وقت کردی یه دستی به سرت بکش:)
.
.
مین یونگی:(ایشون خواب بودن که یهو صدای تلق شنیدن و اومدن ببینن چی شده) اه ا.ت چرا مراقب خودت نیستی؟ ببینم نکنه داری دنبال عینکت میگردی؟
ا.ت:اره تو ندیدیش؟
یونگی: :)))) نه ندیدمش پیشیه خنگم
.
.
جانگ هوسوک:(داشت رو البومش کار میکرد که ا.ت جون اومدن تو اتاق کارش)
ا.ت:هوپییی عینک منو ندیدی؟؟
هوسوک:بیا اینجا (ا.ت اومد پیشش. هوسوک ایینه جیبی که روی میز کارش بود رو گرفت جلوش)
ا.ت:(لبخند ضایع)(هوسوک میبوستت) ا.ت قشنگم ازین به بعد یکم حس لامسه ت رو به کار بنداز:)
.
.
پارک جیمین:(داشت از سرکار برمیگشت رسید خونه ا.ت رو دید که مثل لاکپشت داره روی زمین دنبال عینکش میگرده اومدو بغلت کرد و محکم بوسیدن جوری که عینک افتاد روی چشمات) بیب اگه من نمیومدم تو میخواستی همینجوری کل خونه رو بگردی؟ :)
.
ً
کیم تهیونگ: (ا.ت دیگه خسته شده بود از بس که دنبال عینکش گشته بود روی زمین دراز کشیده بود که تهیونگ میاد روت خیمه میزنه و میبوستت وقتی که داشت میبوسیدت عینک رو از روی سرت برداشت و گذاشت رو چشمات و و قتی که بوستون تموم شد..) بیب دیدی وقتی بوسیدمت چقد چشمات واضح تر دید؟ هنوزم میخوای اون لبای قلوه ایت رو از من دور کنی؟ :)
.
.
جئون جونگکوک:(داشت بوکس کار میکرد که یهو یچیزی خورد بهش)
ا.ت:اخخ ببخشید کوک حواسم نبود داشتم دنبال عینکم میگشتم تو ندیدیش؟
کوک:(اروم میخنده)بیبی اگه قول بدی امشب دختر خوبی برام باشی بهت میگم کجاست:)
.
.
۷.۵k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.