نمیدونستم معنی اینکاراش چیه خدایی
نمیدونستم معنی اینکاراش چیه خدایی
یهو دیدم رسیدیم به یک پاساژ خیلی بزرگ
ته. پیاده شو
ا.ت. اینجا میخواستیم بیایم؟
ته. شرمنده اگه جایی دیگه می خوای بری با دوستات برو
از ماشین پیاده شدیم و تهیونگ اومد یه جوری خودشو بهم چسبوند که انگار دوست پسرمه یکم استرس داشتم دستم رو هم محکم گرفته بود تا جایی نرم تا اینکه تهیونگ چشمام رو بست
ا.ت. چیکار میکنی؟
ته. چشماتو ببند هروقت گفتم باز کن
ا.ت . باش.
....
ته. باز کن
وقتی باز کردم تو یه کافه بودیم که تهیونگ برام تولد گرفته بود خودم تو شک بودم و اصلا یادم نرفت که امروز ۱۵ ژانویه تولد منه(مثال) ولی اون از کجا میدونست؟
ته. تولدت مبارک ا.ت
ا.ت. ا...ا..اما تو از کجا میدونستی
ته. بلاخره ...
نشستیم روی صندلی و گارسون اومد و یه قهوه سفارش دادیم که یهو تهیونگ گفت
ته. بیا یک بازی کنیم
ا.ت. بچه شدی؟ برو بابا
ته. نه بیا دیگه
ا.ت. باشه
ته. گلیا پوچ بازی کنیم باید بگی این وسیله که تو دستم هست تو کدوم دستم هست
ا.ت. این
ته. خیلی زرنگی درست گفتی
ا.ت. خب
ته. بازش کن حالا
دست تهیونگ رو باز کردم و با چیزی که مواجعه شدم تعجب کردم
ا.ت. این چیه؟
ته. برای توعه، من تا چند روز پیش باهات بد بودم به خاطر اینکه تا روز تولدت باهات خوب بشم بعدش که امروز ۱۵ ژانویه هست برای همین هم برات تولد گرفتم و هم تو میتونی این درخواست رو رد کنی و قبول کنی
یهو از جام پاشدم و اون حلقه رو گذاشتم تو جبعه و گذاشتم رو میز و تهیونگ رو محکم بقل کردم
ا.ت. خیلی ممنونم ازت که مراقبم بودی نیازی به این کاری نبود تو هر جوری باشی من عاشقتم
ته. پس یعنی الان درخواست رو قبول کردی؟
ا.ت. اره
ته. دوست دارم
ا.ت. منم
پایان
یهو دیدم رسیدیم به یک پاساژ خیلی بزرگ
ته. پیاده شو
ا.ت. اینجا میخواستیم بیایم؟
ته. شرمنده اگه جایی دیگه می خوای بری با دوستات برو
از ماشین پیاده شدیم و تهیونگ اومد یه جوری خودشو بهم چسبوند که انگار دوست پسرمه یکم استرس داشتم دستم رو هم محکم گرفته بود تا جایی نرم تا اینکه تهیونگ چشمام رو بست
ا.ت. چیکار میکنی؟
ته. چشماتو ببند هروقت گفتم باز کن
ا.ت . باش.
....
ته. باز کن
وقتی باز کردم تو یه کافه بودیم که تهیونگ برام تولد گرفته بود خودم تو شک بودم و اصلا یادم نرفت که امروز ۱۵ ژانویه تولد منه(مثال) ولی اون از کجا میدونست؟
ته. تولدت مبارک ا.ت
ا.ت. ا...ا..اما تو از کجا میدونستی
ته. بلاخره ...
نشستیم روی صندلی و گارسون اومد و یه قهوه سفارش دادیم که یهو تهیونگ گفت
ته. بیا یک بازی کنیم
ا.ت. بچه شدی؟ برو بابا
ته. نه بیا دیگه
ا.ت. باشه
ته. گلیا پوچ بازی کنیم باید بگی این وسیله که تو دستم هست تو کدوم دستم هست
ا.ت. این
ته. خیلی زرنگی درست گفتی
ا.ت. خب
ته. بازش کن حالا
دست تهیونگ رو باز کردم و با چیزی که مواجعه شدم تعجب کردم
ا.ت. این چیه؟
ته. برای توعه، من تا چند روز پیش باهات بد بودم به خاطر اینکه تا روز تولدت باهات خوب بشم بعدش که امروز ۱۵ ژانویه هست برای همین هم برات تولد گرفتم و هم تو میتونی این درخواست رو رد کنی و قبول کنی
یهو از جام پاشدم و اون حلقه رو گذاشتم تو جبعه و گذاشتم رو میز و تهیونگ رو محکم بقل کردم
ا.ت. خیلی ممنونم ازت که مراقبم بودی نیازی به این کاری نبود تو هر جوری باشی من عاشقتم
ته. پس یعنی الان درخواست رو قبول کردی؟
ا.ت. اره
ته. دوست دارم
ا.ت. منم
پایان
۸.۵k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.