به حرف تهیونگ اهمیتی ندادم و رفتم تو اینستاگرام چرخیدم...

به حرف تهیونگ اهمیتی ندادم و رفتم تو اینستاگرام چرخیدم........دیدم گوشیم زنگ‌میخوره طبقه معمول تهیونگ بود جواب دادم که پرده گوشم نزدیک بود پاره شه
ته. کدوم گوری هستی نیم ساعت پایین هستم مگه نگفتم آماده باش (داد سگی)
ا.ت. ب..باشه یکم صبر کن
ته. زودددد(داد)
ا.ت. باش
قط کردم سریع بلند شدم لباسام رو عوض کردم و آرایش ریز انجام دادم موهامو انداختم رو لباسم و رفتم پایین که پام پیج خورد
م. کجا
ب. انقدر عجله داری چرا؟
ا.ت. مامان بابا ببخشید بهتون نگفتم من قرار بود با دوستم برم بیرون یادم رفت بهتون بگم
ب. باشه مراقب باش
ا.ت. باشه بای
سریع از خونه زدم بیرون و و لنگان لنگان کفشم رو پوشیدم و رفتم سوار ماشین تهیونگ شدم . تهیونگ با یه نگاه عصبی بهم نگاه کرد و هیچی نگفت
ا.ت. منظورت از قیافت چیه مشکلی دارم؟
ته. این چیه پوشیدی؟
ا.ت. این دامنه یه لباسی که خانم ها به تن میکنن درس زندگی رو یاد بگیر خب!
ته. مگه من بهت نگفتم از اینا نپوش(داد)
ا.ت. تو نگفتی!
ته. الان گفتم که بدونی دفعه بعد با این بیای هم دامن رو جر میدم هم تورو
ا.ت. مگه دفعه بعدی هم درکاره؟
ته. بله از این بد تر هم هست
و....