مافیای جذاب من پارت۱۵
جنی: ۲۵سال.
تهیونگ: شغلت؟
جنی:......
تهیونگ: میخوای جواب بدی یا اینکه امشب و جون بدی؟
جنی: خیلی خب. من افسر پلیسم! از اول هم پرونده ی باند V رو به زور قبول کردم و الان توی این وضعیت گوه هستم و از این بیشتر ناراحتم که خواهرم هم درگیرش کردم.*داد و بغض*
تهیونگ:*تعجببب* الان بگو چیکارت کنم؟
جنی: هر کاری دلت میخواد با من بکن؛ ولی بزار خواهرم بره. از دیشب تا حالا دارم از نگرانی میمیرم. تهیونگ اون آسم داره. ممکنه هر لحظه حالش بد بشه....
تهیونگ: میدونم.
جنی: میدونی!؟
تهیونگ: آره. جیمین بهم گفته.
جنی: مگه حالش بد شده بود؟؟؟؟
تهیونگ: نه! جیمین درموردش هر چیزی رو که لازم بود تحقیق کرد.
جنی:*نفس عمیق* حالا میشه خواهش کنم ببینمش؟ تاحالا انقدر التماس کسی رو نکرده بودم.*بغض*
چند لحظه صبر کرد و بعد:
تهیونگ: جونگ سون!!!*داد*
یه نفر اومد داخل.
جونگ سون: بله قربان.
تهیونگ: همین الان برو خواهر اینو بیار.
جنی: واقعا ممنونم. *لبخند غمگین*
اون مرده رفت بیرون.
جنی: میتونم ازت یه خواهش کنم؟
تهیونگ: نه
جنی: تولوخداااا*کیوتیی*
تهیونگ:......چیه؟؟*کلافه*
جنی: میشه رزی رو ول کنی¿ به خدا هر کاری بگی میکنم! حتی حاضرم شغلم هم ول کنم.
تهیونگ:.....باشه!....
جنی: چییی!؟
تهیونگ:*تعجب*
جنی:...یعنی.....واقعا؟؟
تهیونگ: آره.
تهیونگ: شغلت؟
جنی:......
تهیونگ: میخوای جواب بدی یا اینکه امشب و جون بدی؟
جنی: خیلی خب. من افسر پلیسم! از اول هم پرونده ی باند V رو به زور قبول کردم و الان توی این وضعیت گوه هستم و از این بیشتر ناراحتم که خواهرم هم درگیرش کردم.*داد و بغض*
تهیونگ:*تعجببب* الان بگو چیکارت کنم؟
جنی: هر کاری دلت میخواد با من بکن؛ ولی بزار خواهرم بره. از دیشب تا حالا دارم از نگرانی میمیرم. تهیونگ اون آسم داره. ممکنه هر لحظه حالش بد بشه....
تهیونگ: میدونم.
جنی: میدونی!؟
تهیونگ: آره. جیمین بهم گفته.
جنی: مگه حالش بد شده بود؟؟؟؟
تهیونگ: نه! جیمین درموردش هر چیزی رو که لازم بود تحقیق کرد.
جنی:*نفس عمیق* حالا میشه خواهش کنم ببینمش؟ تاحالا انقدر التماس کسی رو نکرده بودم.*بغض*
چند لحظه صبر کرد و بعد:
تهیونگ: جونگ سون!!!*داد*
یه نفر اومد داخل.
جونگ سون: بله قربان.
تهیونگ: همین الان برو خواهر اینو بیار.
جنی: واقعا ممنونم. *لبخند غمگین*
اون مرده رفت بیرون.
جنی: میتونم ازت یه خواهش کنم؟
تهیونگ: نه
جنی: تولوخداااا*کیوتیی*
تهیونگ:......چیه؟؟*کلافه*
جنی: میشه رزی رو ول کنی¿ به خدا هر کاری بگی میکنم! حتی حاضرم شغلم هم ول کنم.
تهیونگ:.....باشه!....
جنی: چییی!؟
تهیونگ:*تعجب*
جنی:...یعنی.....واقعا؟؟
تهیونگ: آره.
۷.۱k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.