مافیای جذاب من پارت۱۷
تهیونگ: چرا که نه. یکم شب خوش میگذرونیم!😈
جیمین:🤭.
جنی: زهر مار.
تهیونگ: جیمین...
جیمین: هوم....یعنی...بله؟
تهیونگ: به آجوما بگو دو تا از اتاقا رو برای هر جفتشون آماده کنه.
جیمین: اوکی.
جیمین رفت بیرون.
رزی: الان کجا بمونیم؟
تهیونگ: فعلا باهاتون حرف دارم.
جنی: میشنویم.
تهیونگ اومد سمتمون و ابروهاشو بالا انداخت و گفت:
تهیونگ: خوبه.......
رزی:نمیگی¿
تهیونگ: تو کل عمرم تا حالا حتی جیمین هم باهام این طوری حرف نزده بود.
جنی: ما نه کسی هستیم نه جیمین.
رزی: وای بسه دیگه. موضوع اصلی رو بگو.
تهیونگ: چند وقت دیگه یه مهمونی قمار خیلی بزرگ دادیم. اگه بتونین توی این کمکمون کنین، رفتنتون راحت تر میشه.
رزی: نگو که قرار فیلم هندی باشه!
تهیونگ: نه. فیلم آمریکاییه.
رزی: بد تر شد. •_•
جنی: خب! ما باید چیکار کنیم؟
تهیونگ اومد وایساد جلوی منو رزی. به رزی نگاه کرد و بهش گفت:
تهیونگ: تو چون معروفی نمیتونم به عنوان یه فرد معمولی انتخابت کنم. پس...با جیمین بپر تا بهت بگه چیکار کنی. *ریلکس*
رزی: کم مونده بود با اون پسره ی بی ادب باشم. *عصبی+کمیداد+کنایه*
تهیونگ: داد نزنا کوچولو. هزار نفر دنبالشن محل سگ بهشون نمیده. از خداتم باشه. *جمله ی آخر با داد*
رزی: مگه ارزش من از اون کم تره!!!!*جیییغ بنفش پر رنگ🤐💜*
تهیونگ افتاد زمین. منم خندم گرفته بود.
تهیونگ: هی تو! نخند.
بعد برگشت سمت رزی و آروم گفت: تهیونگ: وحشی. *رزی رو میگه.*
جیمین اومد تو.
جیمین:🤭.
جنی: زهر مار.
تهیونگ: جیمین...
جیمین: هوم....یعنی...بله؟
تهیونگ: به آجوما بگو دو تا از اتاقا رو برای هر جفتشون آماده کنه.
جیمین: اوکی.
جیمین رفت بیرون.
رزی: الان کجا بمونیم؟
تهیونگ: فعلا باهاتون حرف دارم.
جنی: میشنویم.
تهیونگ اومد سمتمون و ابروهاشو بالا انداخت و گفت:
تهیونگ: خوبه.......
رزی:نمیگی¿
تهیونگ: تو کل عمرم تا حالا حتی جیمین هم باهام این طوری حرف نزده بود.
جنی: ما نه کسی هستیم نه جیمین.
رزی: وای بسه دیگه. موضوع اصلی رو بگو.
تهیونگ: چند وقت دیگه یه مهمونی قمار خیلی بزرگ دادیم. اگه بتونین توی این کمکمون کنین، رفتنتون راحت تر میشه.
رزی: نگو که قرار فیلم هندی باشه!
تهیونگ: نه. فیلم آمریکاییه.
رزی: بد تر شد. •_•
جنی: خب! ما باید چیکار کنیم؟
تهیونگ اومد وایساد جلوی منو رزی. به رزی نگاه کرد و بهش گفت:
تهیونگ: تو چون معروفی نمیتونم به عنوان یه فرد معمولی انتخابت کنم. پس...با جیمین بپر تا بهت بگه چیکار کنی. *ریلکس*
رزی: کم مونده بود با اون پسره ی بی ادب باشم. *عصبی+کمیداد+کنایه*
تهیونگ: داد نزنا کوچولو. هزار نفر دنبالشن محل سگ بهشون نمیده. از خداتم باشه. *جمله ی آخر با داد*
رزی: مگه ارزش من از اون کم تره!!!!*جیییغ بنفش پر رنگ🤐💜*
تهیونگ افتاد زمین. منم خندم گرفته بود.
تهیونگ: هی تو! نخند.
بعد برگشت سمت رزی و آروم گفت: تهیونگ: وحشی. *رزی رو میگه.*
جیمین اومد تو.
۶.۹k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.