من به دنبال تو تو به دنبال من
من به دنبال تو تو به دنبال من
پارت 34(پارت اخر)
ا. ت سوار ماشین شد رفت خونه اما جونگ کوک خونه نبود ا. ت به خاطر اون کلاه برداری عصابش خورد بود و حالا که دیده بود جونگ کوکم خونه نیست بیشتر عصبانی شد
پنج ساعت بعد
جونگ کوک اومد خونه همه جا تاریک بود که ا. ت جلوش ظاهر شد
ا. ت: کجا بودی
کوک: م..
ا. ت: میدونی چقدر نگرانت بودم بهت زنگ زدم اما جواب ندادی میدونی الان ساعت چنده پنج ساعت منتظرت موندم اما نیومدی
کوک: پس نگرانم شدی هوم؟
ا. ت: خب معلومه تو درک نمیکنی من همه ی خانوادم رو اینجوری از دادم
کوک ا. ت رو بغل کرد
کوک: خیله خب باشه من دیگه الات اینجام
ا. ت کوک رو هل داد
ا. ت: میدونی چیه اصلا باهات قهرم
ا. ت از خونه رفت بیرون کوک هم دنبالش رفت سوار اسانسور شد رفت تویه خیابون
کوک: هی ا. ت وایسا
ا. ت به حرف کوک گوش نکرد به راه خودش ادامه داد
کوک: خیله خب باشه
کوک رفت پیش یه دختره
ا. ت وقتی دید کوک رفته پیش یه دختر داره ازش سوال میپرسه رفت پیشش گوش کوک رو کشید اورد پیش خودش
ا. ت: حتی اگه باهات قهر باشم نباید با اونا حرف بزنی
کوک:خیله خب باشه پس اشتی
ا. ت: نه
ا. ت خواست بره که کوک رفت سر راهش خواست از یه طرف دیگه بره که باز رفت سر راهش ا. ت کوک رو هول داد اون ور تا بره اما کوک اونو براید استایل بغل کرد
ا. ت: هی چیکار میکنی بزارم زمین
کوک: تا اشتی نکنی نمیزارم
ا. ت: عمرا
کوک: خیله خب باشه
پایان
پارت 34(پارت اخر)
ا. ت سوار ماشین شد رفت خونه اما جونگ کوک خونه نبود ا. ت به خاطر اون کلاه برداری عصابش خورد بود و حالا که دیده بود جونگ کوکم خونه نیست بیشتر عصبانی شد
پنج ساعت بعد
جونگ کوک اومد خونه همه جا تاریک بود که ا. ت جلوش ظاهر شد
ا. ت: کجا بودی
کوک: م..
ا. ت: میدونی چقدر نگرانت بودم بهت زنگ زدم اما جواب ندادی میدونی الان ساعت چنده پنج ساعت منتظرت موندم اما نیومدی
کوک: پس نگرانم شدی هوم؟
ا. ت: خب معلومه تو درک نمیکنی من همه ی خانوادم رو اینجوری از دادم
کوک ا. ت رو بغل کرد
کوک: خیله خب باشه من دیگه الات اینجام
ا. ت کوک رو هل داد
ا. ت: میدونی چیه اصلا باهات قهرم
ا. ت از خونه رفت بیرون کوک هم دنبالش رفت سوار اسانسور شد رفت تویه خیابون
کوک: هی ا. ت وایسا
ا. ت به حرف کوک گوش نکرد به راه خودش ادامه داد
کوک: خیله خب باشه
کوک رفت پیش یه دختره
ا. ت وقتی دید کوک رفته پیش یه دختر داره ازش سوال میپرسه رفت پیشش گوش کوک رو کشید اورد پیش خودش
ا. ت: حتی اگه باهات قهر باشم نباید با اونا حرف بزنی
کوک:خیله خب باشه پس اشتی
ا. ت: نه
ا. ت خواست بره که کوک رفت سر راهش خواست از یه طرف دیگه بره که باز رفت سر راهش ا. ت کوک رو هول داد اون ور تا بره اما کوک اونو براید استایل بغل کرد
ا. ت: هی چیکار میکنی بزارم زمین
کوک: تا اشتی نکنی نمیزارم
ا. ت: عمرا
کوک: خیله خب باشه
پایان
۶۵.۷k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.