عصبی بودن کار دستم داد😡(9)
عصبی بودن کار دستم داد😡(9)
کوک
خدا کنه قبول کنه
دوست داشتم بیشتر پیشم بمونه دیگه از تنهایی هم دراومدم
ا/ت
منم دوستش داشتم ولی نه بزار یه زره بهتر بشناسمش اینجوری بهتره خوابم نبرد رفتم تو آشپزخونه گشنه ام بود یه چیزی بخورم چند دقیقه بعد کوک هم اومد
کوک
خوابم نمی برد رفتم آب بخورم دیدم ا/ت هم اونجاست خوشحال شدم شاید تا اون موقع فکر راشو کرده بود
کوک: نخوابیدی؟
ا/ت: نه خوابم نبرد تو چرا نخوابیدی؟
کوک: راستش راجع نظرت نگرانم
ا/ت: زیاد نگران نباش
کوک: این الان یعنی قبول کردی؟ (خوشحال )
ا/ت: شاید آره شاید نه جواب قطعی رو بهت می گم
کوک:باش
ا/ت: کوک
کوک: بله
ا/ت: ببخشید که اینقدر زحمت
نزاشتم ادامه بده
کوک: ديگه این حرف رو نزن میدونی انگار دنیا دست بهدست داده که منو به اولین و آخرین عشقم برسونه
ا/ت: یعنی اینقدر خدا ترو دوست داره؟
کوک: الان تنه زدی؟
ا/ت: نه ولی خیلی پروییی ("نویسنده =" تو خیلی کم رویی")
کوک:کجا شو دیدی من خیلی پرو تر از این حرفام و تا جواب بله ازت نگیرم ول کنت نیستم(خنده)
ا/ت: بهت نمی خوره دیگه اینقدر پرو باشی (خنده)
این جامونده بود😁🤗
کوک
خدا کنه قبول کنه
دوست داشتم بیشتر پیشم بمونه دیگه از تنهایی هم دراومدم
ا/ت
منم دوستش داشتم ولی نه بزار یه زره بهتر بشناسمش اینجوری بهتره خوابم نبرد رفتم تو آشپزخونه گشنه ام بود یه چیزی بخورم چند دقیقه بعد کوک هم اومد
کوک
خوابم نمی برد رفتم آب بخورم دیدم ا/ت هم اونجاست خوشحال شدم شاید تا اون موقع فکر راشو کرده بود
کوک: نخوابیدی؟
ا/ت: نه خوابم نبرد تو چرا نخوابیدی؟
کوک: راستش راجع نظرت نگرانم
ا/ت: زیاد نگران نباش
کوک: این الان یعنی قبول کردی؟ (خوشحال )
ا/ت: شاید آره شاید نه جواب قطعی رو بهت می گم
کوک:باش
ا/ت: کوک
کوک: بله
ا/ت: ببخشید که اینقدر زحمت
نزاشتم ادامه بده
کوک: ديگه این حرف رو نزن میدونی انگار دنیا دست بهدست داده که منو به اولین و آخرین عشقم برسونه
ا/ت: یعنی اینقدر خدا ترو دوست داره؟
کوک: الان تنه زدی؟
ا/ت: نه ولی خیلی پروییی ("نویسنده =" تو خیلی کم رویی")
کوک:کجا شو دیدی من خیلی پرو تر از این حرفام و تا جواب بله ازت نگیرم ول کنت نیستم(خنده)
ا/ت: بهت نمی خوره دیگه اینقدر پرو باشی (خنده)
این جامونده بود😁🤗
۱۰.۹k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.