فیک برادر ناتنی پارت ۲
فیک برادر ناتنی پارت ۲
آقای جئون:سلام دخترکم.
ا.ت:سلاممممم عمووو
خانم جئون:سلام قشنگم صبحت بخیر
ا.ت:سلااااااممم(میره از پشت بغلش میکنه)
(میشینه سر میز)
آقای جئون:خوبی عزیزم
ا.ت:آره عمو عالیممم
آقای جئون:چقد پر انرژی دخترم(خنده)
خانوم جئون:(خنده)
ا.ت:حیحی(خنده)
اجوما:دخترم برات پنکیک درست کردم
ا.ت:مرسی اجومااااااااااااااا
اجوما:نوش جون
(اجوما وقتی که داره میره تو اشپزخونه یه چشمک به ا.ت میزنه ا.تم با سر تشکر میکنه)
آقای جئون:دخترم می پرسیدی یه وقت توش شیره هلو نباشه
خانوم جئون: چیکارش داری بچرو
آقای جئون:آخه حساسیت داره
خانوم جئون:چیزیش نمیشه مگه نه
ا.ت:حیحی راس میگههههههه(خنده)
آقای جئون و خانوم جئون:(خنده)
ا.ت ویو
داشتم از پنکیک هلویی که اجوما یواشکی توش هلو ریخته بود لذت میبردم و گفتو گو میکردیمو میخندیدیم که چشمم خورد به میمون فراری لبخندم کاملا محو شد از پله ها آروم آروم میومد پایین چه عجب آقا از خواب بیدار شدن ....و.....ولی ا...از حق نگذریم جذابه.......یه کم نه....خیلییییییی.....وا ا.ت داری چیمیگیییییی عه آدم باش صبحونتو بخوووور ..........................ولی.......ولی آخه نگاش کن لباس خواب بگ مشکیشو موهایی که ریخته تو صورتشششش دمپایی های خفاشیش(دمپایی خفاشی؟ ودف😂😂😂)ژاذاب لاعناتییییییییی...وای ا.ت چه گوهری داری میل میکنی صبحونتو بخور عهههههه عجبا.
جونگکوک:سلام(خوابالو)
آقای جئون:سلام پسرم صبحت بخیر
خانوم جئون:سلام عزیزم بیا صبحانتو بخور.
(جونگکوک نشست سر میز طبق معمول نشست کنار ا.ت چون میر چهار نفره تو بالکن بود)
جونگکوک:سلام (با خمیازه رو به ا.ت)
ا.ت:علیک سلام
جونگکوک:چته سر صبی
ا.ت:هیچی عزیزم فقط از دنده چپ بلند شدم مثل هر روز جنابعالی
جونگکوک:دلتم بخواد
ا.ت:دلم نمیخواد
جونگکوک:باید بخواد
ا.ت:اها اونوقت نخواد تو چیکار میکنی
جونگکوک:م........(آقای جئون حرفشو قطع کرد)
آقای جئون:بچه ها لطفا سر سفره این
جونگکوک و ا.ت :ببخشید
جونگکوک:انقد همزمان با من صحبت نکن
ا.ت:تو حرفای منو میزنی
اجوما:صبحت بخیر پسرم برات پنکیک درست کردم
جونگکوک:همیشگی؟
اجوما:(خنده)همیشگیِ
جونگکوک:(لبخند بانی طورش)
ا.ت ویو
وای خدا لعنتت کنه جونگکوک با این خندش انگار یه آدم دیگه میشه یه آدم معصوم مظلوم مهربون دلرحم ویوویاویاایتیویتسوتسویتیویت خدااا خیلی کیوت میشه ا.ت به خودت بیااااااااا محو خندش به اجوما شده بودم که یه ریز نگاه بهم کرد بعدش پوزخند زد
جونگکوک:میدونم عاشقمی
ا.ت:بلههههه؟؟؟؟؟(تعجب )
جونگکوک:پس این نگاهی عاشقانه چیه خانومی؟(پوزخند)
ا.ت:ببین جئون جونگکوک جوری میزنمت صدا سگ بدی(اونوقت منم جوری میزنمت کلا بمیری هیچ صدایی ازت در نیاد😘😂)
جونگکوک:عصبانی میشی جذاب تر میشی خانومی(پوزخند)
ا.ت:وایاایویااااااااایییی(حرصی)اجوما ممنون اشتهام با اومدن یه شخصی که مشکلات روانی داره کور شد من صبحانمو خوردم (حرصی عصبی)
جونگکوک:(خنده ریز شیطانی)
لایکککککککککککککککککککککککککک
آقای جئون:سلام دخترکم.
ا.ت:سلاممممم عمووو
خانم جئون:سلام قشنگم صبحت بخیر
ا.ت:سلااااااممم(میره از پشت بغلش میکنه)
(میشینه سر میز)
آقای جئون:خوبی عزیزم
ا.ت:آره عمو عالیممم
آقای جئون:چقد پر انرژی دخترم(خنده)
خانوم جئون:(خنده)
ا.ت:حیحی(خنده)
اجوما:دخترم برات پنکیک درست کردم
ا.ت:مرسی اجومااااااااااااااا
اجوما:نوش جون
(اجوما وقتی که داره میره تو اشپزخونه یه چشمک به ا.ت میزنه ا.تم با سر تشکر میکنه)
آقای جئون:دخترم می پرسیدی یه وقت توش شیره هلو نباشه
خانوم جئون: چیکارش داری بچرو
آقای جئون:آخه حساسیت داره
خانوم جئون:چیزیش نمیشه مگه نه
ا.ت:حیحی راس میگههههههه(خنده)
آقای جئون و خانوم جئون:(خنده)
ا.ت ویو
داشتم از پنکیک هلویی که اجوما یواشکی توش هلو ریخته بود لذت میبردم و گفتو گو میکردیمو میخندیدیم که چشمم خورد به میمون فراری لبخندم کاملا محو شد از پله ها آروم آروم میومد پایین چه عجب آقا از خواب بیدار شدن ....و.....ولی ا...از حق نگذریم جذابه.......یه کم نه....خیلییییییی.....وا ا.ت داری چیمیگیییییی عه آدم باش صبحونتو بخوووور ..........................ولی.......ولی آخه نگاش کن لباس خواب بگ مشکیشو موهایی که ریخته تو صورتشششش دمپایی های خفاشیش(دمپایی خفاشی؟ ودف😂😂😂)ژاذاب لاعناتییییییییی...وای ا.ت چه گوهری داری میل میکنی صبحونتو بخور عهههههه عجبا.
جونگکوک:سلام(خوابالو)
آقای جئون:سلام پسرم صبحت بخیر
خانوم جئون:سلام عزیزم بیا صبحانتو بخور.
(جونگکوک نشست سر میز طبق معمول نشست کنار ا.ت چون میر چهار نفره تو بالکن بود)
جونگکوک:سلام (با خمیازه رو به ا.ت)
ا.ت:علیک سلام
جونگکوک:چته سر صبی
ا.ت:هیچی عزیزم فقط از دنده چپ بلند شدم مثل هر روز جنابعالی
جونگکوک:دلتم بخواد
ا.ت:دلم نمیخواد
جونگکوک:باید بخواد
ا.ت:اها اونوقت نخواد تو چیکار میکنی
جونگکوک:م........(آقای جئون حرفشو قطع کرد)
آقای جئون:بچه ها لطفا سر سفره این
جونگکوک و ا.ت :ببخشید
جونگکوک:انقد همزمان با من صحبت نکن
ا.ت:تو حرفای منو میزنی
اجوما:صبحت بخیر پسرم برات پنکیک درست کردم
جونگکوک:همیشگی؟
اجوما:(خنده)همیشگیِ
جونگکوک:(لبخند بانی طورش)
ا.ت ویو
وای خدا لعنتت کنه جونگکوک با این خندش انگار یه آدم دیگه میشه یه آدم معصوم مظلوم مهربون دلرحم ویوویاویاایتیویتسوتسویتیویت خدااا خیلی کیوت میشه ا.ت به خودت بیااااااااا محو خندش به اجوما شده بودم که یه ریز نگاه بهم کرد بعدش پوزخند زد
جونگکوک:میدونم عاشقمی
ا.ت:بلههههه؟؟؟؟؟(تعجب )
جونگکوک:پس این نگاهی عاشقانه چیه خانومی؟(پوزخند)
ا.ت:ببین جئون جونگکوک جوری میزنمت صدا سگ بدی(اونوقت منم جوری میزنمت کلا بمیری هیچ صدایی ازت در نیاد😘😂)
جونگکوک:عصبانی میشی جذاب تر میشی خانومی(پوزخند)
ا.ت:وایاایویااااااااایییی(حرصی)اجوما ممنون اشتهام با اومدن یه شخصی که مشکلات روانی داره کور شد من صبحانمو خوردم (حرصی عصبی)
جونگکوک:(خنده ریز شیطانی)
لایکککککککککککککککککککککککککک
۹.۷k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.