فیک ماجرای به هم رسیدنمان
پارت۴:
ویو ا/ت: با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدیم دیدم جونگ کوکه جواب دادم.
بعد از صحبت تلفنی:
~:کی بود؟
_:جونگ کوک
~:چی گفت؟
_:هیچی گفت که داره میاد دنبالمون با تهیونگ
~:آها اوکی پس بریم صبحونه بخوریم و آماده بشیم
_:بریم
چند مین بعد:
ویو ا/ت: لباس پوشیدیم که دیدیم زنگ مونو زدن سریع رفتیم پایین و سوار شدیم.
_،~:سلامم پسرا
+،=:سلام دخترا
_:پس جیمین کجاست؟
+:اون یکم کار داشت زودتر رفت
_:آها باشه
ویو جونگ کوک: از ا/ت چند تا سوال پرسیدم و فهمیدم که تو رابطه نیست و روی یکی از پسرای مدرسمون کراش زده بود و تا الان هم ادامه داره. خواستم یجوری بهش بگم که روش یه حسی دارم ولی تا خواستم بگم گوشیم زنگ خورد و دیدم جیمینه جواب دادم.
+:سلام جیمین
م:سلام آقا(صدای خانم)
+:ببخشید شما؟
م:من منشی بیمارستان سجونگ هستم آقای پارک جیمین تصادف کردن و از لیست مخاطبین ایشون شماره شمارو پیدا کردم خواستم اطلاع بدم که سریعا خودتون رو به بیمارستان برسونین حالشون زیاد خوب نیست. (تلفن رو قطع کرد)
ویو جونگ کوک: وقتی این حرف رو شنیدم بدجوری ناراحت شدم و عذاب وجدان گرفتم چون اگه بهش نگفته بودم خودش تنها بره این اتفاق پیش نمیومد.
فلش بک به 2 ساعت قبل:
٪:من میخوام با شما بیام
+:نه جیمین نه
٪:چرا
+:ما میخوایم با اون دوتا تنها باشیم یکی رو پیدا کن که باهم پیشمون باشین
٪:ولی
+:ولی بی ولی یه بار به حرف من گوش کن
(جیمین با ناراحتی از خونه اومد بیرون)
ویو جیمین: تقصیر من نیست که به خاطر اون با ا/ت هیچ کاری ندارم حالا که اینطور شد یه کاری انجام میدم(در آینده) که از حرفت پشیمون بشی.
بچه ها لطفا نظر بدین و لایک کنین❤❤
ویو ا/ت: با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدیم دیدم جونگ کوکه جواب دادم.
بعد از صحبت تلفنی:
~:کی بود؟
_:جونگ کوک
~:چی گفت؟
_:هیچی گفت که داره میاد دنبالمون با تهیونگ
~:آها اوکی پس بریم صبحونه بخوریم و آماده بشیم
_:بریم
چند مین بعد:
ویو ا/ت: لباس پوشیدیم که دیدیم زنگ مونو زدن سریع رفتیم پایین و سوار شدیم.
_،~:سلامم پسرا
+،=:سلام دخترا
_:پس جیمین کجاست؟
+:اون یکم کار داشت زودتر رفت
_:آها باشه
ویو جونگ کوک: از ا/ت چند تا سوال پرسیدم و فهمیدم که تو رابطه نیست و روی یکی از پسرای مدرسمون کراش زده بود و تا الان هم ادامه داره. خواستم یجوری بهش بگم که روش یه حسی دارم ولی تا خواستم بگم گوشیم زنگ خورد و دیدم جیمینه جواب دادم.
+:سلام جیمین
م:سلام آقا(صدای خانم)
+:ببخشید شما؟
م:من منشی بیمارستان سجونگ هستم آقای پارک جیمین تصادف کردن و از لیست مخاطبین ایشون شماره شمارو پیدا کردم خواستم اطلاع بدم که سریعا خودتون رو به بیمارستان برسونین حالشون زیاد خوب نیست. (تلفن رو قطع کرد)
ویو جونگ کوک: وقتی این حرف رو شنیدم بدجوری ناراحت شدم و عذاب وجدان گرفتم چون اگه بهش نگفته بودم خودش تنها بره این اتفاق پیش نمیومد.
فلش بک به 2 ساعت قبل:
٪:من میخوام با شما بیام
+:نه جیمین نه
٪:چرا
+:ما میخوایم با اون دوتا تنها باشیم یکی رو پیدا کن که باهم پیشمون باشین
٪:ولی
+:ولی بی ولی یه بار به حرف من گوش کن
(جیمین با ناراحتی از خونه اومد بیرون)
ویو جیمین: تقصیر من نیست که به خاطر اون با ا/ت هیچ کاری ندارم حالا که اینطور شد یه کاری انجام میدم(در آینده) که از حرفت پشیمون بشی.
بچه ها لطفا نظر بدین و لایک کنین❤❤
۴.۶k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.