قمار باز من
ویو ا.ت
الان از وقتی اومدم پیش ته یه چند ماه میگذره
ته هم رفته معموریت این چند وقت خونه تنهام
یور و یوری این مدت همش اذیتم می کنن
دیگه خسته شدم
خانم لیا به یور ویوری اجازه می ده برات بیرون اما
من همچین اجازه ای ندارم
خانم لیا و یوری و یور رفتن بیرون
منم تنهام و همه ی کار هامو انجام دادم فک کنم اگه یکم استراحت کنم مشکلی نباشه
رفتم یکم دراز کشیدم
•پرش به ۲ ساعت بعد •
صدای در اومد فکر کنم بچه هان که یهو در اتاقم باز شد
بلد شدم که یه چیزی روی سرم احساس کردم
به محض باز کردن چشمام یک زن سیاه پوش دیدم که
تفنگ روی سرم گذاشته
یهو یک درد در گردنم احساس کردم و از حال رفتم
وقتی چشمامو باز کردم ........
ادامه دارد
بابای
الان از وقتی اومدم پیش ته یه چند ماه میگذره
ته هم رفته معموریت این چند وقت خونه تنهام
یور و یوری این مدت همش اذیتم می کنن
دیگه خسته شدم
خانم لیا به یور ویوری اجازه می ده برات بیرون اما
من همچین اجازه ای ندارم
خانم لیا و یوری و یور رفتن بیرون
منم تنهام و همه ی کار هامو انجام دادم فک کنم اگه یکم استراحت کنم مشکلی نباشه
رفتم یکم دراز کشیدم
•پرش به ۲ ساعت بعد •
صدای در اومد فکر کنم بچه هان که یهو در اتاقم باز شد
بلد شدم که یه چیزی روی سرم احساس کردم
به محض باز کردن چشمام یک زن سیاه پوش دیدم که
تفنگ روی سرم گذاشته
یهو یک درد در گردنم احساس کردم و از حال رفتم
وقتی چشمامو باز کردم ........
ادامه دارد
بابای
۴.۸k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.