عشق سانسور شده px
عشق سانسور شده px
ویو ات`
خودمو تکون تکون دادم
چرا دلم درد نمیکرد؟
منطقی نیست الان دوره ماهانمه
رفتم دستشویی متوجه شدم اصن دوره ماهانم نیست
چطور ممکنه؟
ینی همش خاب بود؟
عین جاسوسا لباس سیاه پوشیدم رفتم اتاق کوک
خوبه مث اینکه اینجا نیست
یسس
شرو کردم به گشتن اتاقش دیرینگ دیرنگ
ی قطره خون دیدم روی زمین
این ینی خون منه؟
یکم گیج شده بودم
ک دیدم قطره قطره داره از تخت کوک زیر پتوش خون میریزه
خاک تو سرم این این خون کوکه
عین برق زده ها پتو رو زدم کنار
دیدم داره عین زالو بخودش میپیچه و از منافذ پوستش داره خون میاد
این دیگه چیه خدایا
ترسیده بودم
ترس ک نه وحشت کرده بودم
عرق سرد از پیشونیم میریخت
باید کوک رو نگا میکردم و اونو با درد ناشناختش رها میکردم؟
فلش بک... ویو کوک`
داشت قدم میزدم
تو خیابون های خالی از ادم
عروسکمو اوردم بالا
بهش گفتم
دیدی کوک اخرشم تنها موندی
بعدم صداشو عوض کرد و با صدای مسخره ای بجای عروسک حرف زد و گفت: تو الان مرد تنها هستی
به حرف خودش تک خنده ای زد سکوت داشت اذیتش میکرد ک یهویی یاد ی هفته پیش افتاد...
فلش بک`
من کوک هستم از صدای مردم بدم میاد من خیلی درونگرا هستم
خدایا چی میشه همه ی مردم غیب بشن
ارزوی اون براورده شده بود تمام انسان های روی زمین غیب شده بودن و حالا فقط پسرک قصه ی ما باقی مانده بود
کلاه هودیه سیاهش رو به سر کشید
با ایرپات داخل گوشش اهنگ مورد علاقشو پلی کرد
stil with you"
اون عاشق این اهنگ بود
یهویی بخودش اومد و به دست خالی از عروسک نگاه کرد
اون عروسکو گم کرده بود؟
لحظه ای فاز دپشو از بین برد و عین برق زده ها پرید
سعی کرد به یاد بیاره عروسکشو کجا گذاشته
عروسک کوک ی عروسک دختر بچه دقیقا شبیه اته`
یهویی صدای بمی اومد
معلوم نبود از کجاست از اسمونه یا زمینه چپه یا راست پشت یا روبرو؟
؟: کوک
؟: میدونم داری روانی میشی از تنهایی دیدی کم اوردی؟
پسرک لال شده بود و زبانش از جواب دادن قاصر بود
صدای وحشتناک که درفضا اکو میشد ادامه داد
؟: من ی دختر دقیقا عین عروسکت بهت میدم و ادمارو برمیگردونم ولی درعوض تو باید به اون دختر بزور...
تا باردار بشه
بعد ۹ ماه ک بچه بدنیا اومد اون دخترک میمیره و اون بچه رو برای اسمان قربانی میکنی... وگرنه متلاشی میشی و میمیری زمانی ک بشی bloody boy(پسر خونی) ینی فقط ۹ روز وقت داری اون دخترو باردار کنی...
پایان فلش بک`
حال کنین دارک شد
شرطا
۲۷ لایک
۲۷ کامنت
ویو ات`
خودمو تکون تکون دادم
چرا دلم درد نمیکرد؟
منطقی نیست الان دوره ماهانمه
رفتم دستشویی متوجه شدم اصن دوره ماهانم نیست
چطور ممکنه؟
ینی همش خاب بود؟
عین جاسوسا لباس سیاه پوشیدم رفتم اتاق کوک
خوبه مث اینکه اینجا نیست
یسس
شرو کردم به گشتن اتاقش دیرینگ دیرنگ
ی قطره خون دیدم روی زمین
این ینی خون منه؟
یکم گیج شده بودم
ک دیدم قطره قطره داره از تخت کوک زیر پتوش خون میریزه
خاک تو سرم این این خون کوکه
عین برق زده ها پتو رو زدم کنار
دیدم داره عین زالو بخودش میپیچه و از منافذ پوستش داره خون میاد
این دیگه چیه خدایا
ترسیده بودم
ترس ک نه وحشت کرده بودم
عرق سرد از پیشونیم میریخت
باید کوک رو نگا میکردم و اونو با درد ناشناختش رها میکردم؟
فلش بک... ویو کوک`
داشت قدم میزدم
تو خیابون های خالی از ادم
عروسکمو اوردم بالا
بهش گفتم
دیدی کوک اخرشم تنها موندی
بعدم صداشو عوض کرد و با صدای مسخره ای بجای عروسک حرف زد و گفت: تو الان مرد تنها هستی
به حرف خودش تک خنده ای زد سکوت داشت اذیتش میکرد ک یهویی یاد ی هفته پیش افتاد...
فلش بک`
من کوک هستم از صدای مردم بدم میاد من خیلی درونگرا هستم
خدایا چی میشه همه ی مردم غیب بشن
ارزوی اون براورده شده بود تمام انسان های روی زمین غیب شده بودن و حالا فقط پسرک قصه ی ما باقی مانده بود
کلاه هودیه سیاهش رو به سر کشید
با ایرپات داخل گوشش اهنگ مورد علاقشو پلی کرد
stil with you"
اون عاشق این اهنگ بود
یهویی بخودش اومد و به دست خالی از عروسک نگاه کرد
اون عروسکو گم کرده بود؟
لحظه ای فاز دپشو از بین برد و عین برق زده ها پرید
سعی کرد به یاد بیاره عروسکشو کجا گذاشته
عروسک کوک ی عروسک دختر بچه دقیقا شبیه اته`
یهویی صدای بمی اومد
معلوم نبود از کجاست از اسمونه یا زمینه چپه یا راست پشت یا روبرو؟
؟: کوک
؟: میدونم داری روانی میشی از تنهایی دیدی کم اوردی؟
پسرک لال شده بود و زبانش از جواب دادن قاصر بود
صدای وحشتناک که درفضا اکو میشد ادامه داد
؟: من ی دختر دقیقا عین عروسکت بهت میدم و ادمارو برمیگردونم ولی درعوض تو باید به اون دختر بزور...
تا باردار بشه
بعد ۹ ماه ک بچه بدنیا اومد اون دخترک میمیره و اون بچه رو برای اسمان قربانی میکنی... وگرنه متلاشی میشی و میمیری زمانی ک بشی bloody boy(پسر خونی) ینی فقط ۹ روز وقت داری اون دخترو باردار کنی...
پایان فلش بک`
حال کنین دارک شد
شرطا
۲۷ لایک
۲۷ کامنت
۸.۳k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.