پارت چهارم عشق مافیایی

جیمین. یعنی امکان داره منو هم بزنی
ا.ت . آره [ تو غلط میخوری ]
بکهیون. خانم شرط بندی شروع شده
ا.ت. خوبه بریم
یکی . لی ا.ت با مین یونگی[یکی از اعضای باند جیمین ] ا.ت . سر چی شرط میبندی
یونگی. سر ۳ بار اسلحه
ا.ت. منم سر ۳ بار اسلحه
ا.ت برد
ا.ت . خب فردا بار اسلحه رو تحویل میگیرم
یونگی. باشه [عصبی]
پایانننننننن
پارت ششم عشق مافیایی
ا.ت . بکهیون آماده شو بریم بار اسلحه رو بگیریم
خلاصه رفتن گرفتن و اومدن
ا.ت ویو
واقعا خسته بودم تازه هم فهمیدم این یونگی عضو باند جیمین
وقتی رسیدم به عمارت در جا رفتم تو اتاقم و با وجود اینکه از صبح هیچی نخوردم و الان ساعت ۳ ظهر بود خوابیدم
۲ ساعت بعد ساعت ۵ ظهر ا.ت ویو
بلاخره بیدار شدم گوشیم زنگ خورد جیمین بود [ کی شمارشو گرفتی زن]
مکالمه
ا.ت. سلام بله
جیمین. عاااا سلام میخوای بیای باری که شرط بندی کرده بودی میخوام ببینمت
ا.ت. اوکی بای.
جیمین . بای. تا پارت بعدی بای