انتخاب سخت
P7
ویو ات
خیلی استرس داشتم قرار بود واسه چی اونجا باشم آخه من که هیچ وقت تو جمع های خوانوادگی نبودم
همه تقریبا امدن که مادر بزرگ شروع کرد به حرف زدن گفت
م/گ برای نوه های عزیزم قراره خواستگار بیاد
- ولی مادر بزرگ من نمی خواهم ازدواج کنم
م/ گ باشه
بقیه دختر ها داشتن پچ پچ میکردم ولی جنی خشکش زده بود رفتم پیشش و گفتم
- ناراحتی
جنی : آت تو میدونی من حتی بگم نه مامانم منو مجبور میکنه
- بیا به این دل ببندیم که پسره از تو خوشش نیاد یکی دیگه رو انتخاب کنه
جنی : راست میگی این همه دختر از من خوشگل تر چرا من
بعد جونگین آمد پیشکسوت و گفت
@ خب خب خانوما
که چشمش میوفته به جنی
@ جنی چیزی شده چرا ناراحتی
جنی : نه چیزی نشده
@ هی میدونم چیشده خب من نمیزارم نامزد کنید خودم میام خاستگاریت چه کاریه
- آها بفرما شوهر از این دست گل تر میخوای
جنی : اره یعنی چی این کجاش دست گله اَه اَه
÷ راجب چی حرف میزنین جنی چرا ناراحتی منو به بحثتون راه نمیدین
- چرا بفرمایید ارباب
@ * خنده
جنی :* خنده
ویو ات
خیلی استرس داشتم قرار بود واسه چی اونجا باشم آخه من که هیچ وقت تو جمع های خوانوادگی نبودم
همه تقریبا امدن که مادر بزرگ شروع کرد به حرف زدن گفت
م/گ برای نوه های عزیزم قراره خواستگار بیاد
- ولی مادر بزرگ من نمی خواهم ازدواج کنم
م/ گ باشه
بقیه دختر ها داشتن پچ پچ میکردم ولی جنی خشکش زده بود رفتم پیشش و گفتم
- ناراحتی
جنی : آت تو میدونی من حتی بگم نه مامانم منو مجبور میکنه
- بیا به این دل ببندیم که پسره از تو خوشش نیاد یکی دیگه رو انتخاب کنه
جنی : راست میگی این همه دختر از من خوشگل تر چرا من
بعد جونگین آمد پیشکسوت و گفت
@ خب خب خانوما
که چشمش میوفته به جنی
@ جنی چیزی شده چرا ناراحتی
جنی : نه چیزی نشده
@ هی میدونم چیشده خب من نمیزارم نامزد کنید خودم میام خاستگاریت چه کاریه
- آها بفرما شوهر از این دست گل تر میخوای
جنی : اره یعنی چی این کجاش دست گله اَه اَه
÷ راجب چی حرف میزنین جنی چرا ناراحتی منو به بحثتون راه نمیدین
- چرا بفرمایید ارباب
@ * خنده
جنی :* خنده
۳.۴k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.