لیسو هق هقاش بند نمیومد
لیسو هق هقاش بند نمیومد
اونجو هم بدون اینکه پلک بزنه اشک میریخت
همینطور که سرم پایین بود گفتم
+ اگه الان خرگرش کوچولوم ازم متنفر شه رفتنمو راحت تر قبول میکنه
((جونگ کوک ))
داغون شده بودم دیدم تهیونگ فوری گوشی رو از گوشش جدا کرد و زد رو اسپیکر
× کیه?
ته ته : هییس گوش کن
احساس کردم با شنیدن اون حرفا دستام سست شدن سریع فرمونو چرخوندمو یه گوشه ماشینو نگه داشتم . همه داشتیم با تعجب به اون حرفا گوش میدادیم
وقتی اون جمله اخرو گفت دستمو گذاشتم رو سرمو گریه میکردم
جیمین : خوبی کوک ?
نامجون : کوک تو لااقل فهمیدی اون حرفا از ته دلش نزده کمکش میکنیم خوب بشه
ته ته : اره پسر
#loveme°•
اونجو هم بدون اینکه پلک بزنه اشک میریخت
همینطور که سرم پایین بود گفتم
+ اگه الان خرگرش کوچولوم ازم متنفر شه رفتنمو راحت تر قبول میکنه
((جونگ کوک ))
داغون شده بودم دیدم تهیونگ فوری گوشی رو از گوشش جدا کرد و زد رو اسپیکر
× کیه?
ته ته : هییس گوش کن
احساس کردم با شنیدن اون حرفا دستام سست شدن سریع فرمونو چرخوندمو یه گوشه ماشینو نگه داشتم . همه داشتیم با تعجب به اون حرفا گوش میدادیم
وقتی اون جمله اخرو گفت دستمو گذاشتم رو سرمو گریه میکردم
جیمین : خوبی کوک ?
نامجون : کوک تو لااقل فهمیدی اون حرفا از ته دلش نزده کمکش میکنیم خوب بشه
ته ته : اره پسر
#loveme°•
۷.۸k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.