پارت۵ من فقط کوکی توام
پارت۵ من فقط کوکی توام
جیمین به جونگ کوک زنگ میزنه و سعی میکنه قضیه رو بهش بگه
ویو جیمین : س س سلام ج ج جونگ کوک ب ب ببین ی یه ا ا اتفاقی ا ا افتاده
ویو جونگ کوک : بنال . بدو جیمین کار دارم
راوی : جیمین یه نفس عمیق میکشه و بدونه من من حرفش رو به جونگ کوک میگه
ویو جیمین : اینجا یه دختره هست کل من میشناسمش بعد باید بره اتاق عمل اما پولشو نداره میگم میشه من پول عملشو بدم ؟
راوی : جیمین قضیه رو به جونگ کوک میگه و جونگ کوکم قبول میکنه و جیمین خیلی خوشحال میشه آنقدر که میخواست بال در بیاره و بعد میره تا هزینه عمل ا/ت رو بده و سریع ا/ت رو عمل میکنن (حدود ۴...۷ ساعت بعد ) ا/ت از اتاق عمل درمیاد و به بخش ریکاوری میبرنش تو همون لحظات جونگ کوک از راه میرسه (یکم عصبی البته تو ظاهر وگرنه از تو داشت آتیش میگرفت ومثل همیشه جدی جدی جدی جدی ) میاد پیش تهیونگ و جیمین که همی بهش تعظیم میکنن
ویو جونگ کوک : خبر مرگش به هوش نیومد (منظور مافیای که تیر خورده بود)
ویو تهیونگ : سلام آقا چرا ولی الان پرستار بالا سرشه (تهیونگ دستپاچه شده بود) جونگ کوک عصبانیتش بیشتر میشه
ویو کوک : کدوم اتاقه ؟( عصبی )
ویو تهیونگ : ولی جونگ کوک
ویو کوک : ولی اما اگر نداره شماره ی اتاقشو بگو
راوی : تهیونگ دوباره میاد حرف بزن که جونگ کوک سرش دادمیزنه
ویو جونگ کوک : گفتم شماره ی اتاق
ویو تهیونگ : بدون هیچ حرفی گفتم ۳۱۴
راوی : جونگ کوکم میره سمت اتاق ۳۱۴ که ...
امیدوارم خوشتون اومده باشه
جیمین به جونگ کوک زنگ میزنه و سعی میکنه قضیه رو بهش بگه
ویو جیمین : س س سلام ج ج جونگ کوک ب ب ببین ی یه ا ا اتفاقی ا ا افتاده
ویو جونگ کوک : بنال . بدو جیمین کار دارم
راوی : جیمین یه نفس عمیق میکشه و بدونه من من حرفش رو به جونگ کوک میگه
ویو جیمین : اینجا یه دختره هست کل من میشناسمش بعد باید بره اتاق عمل اما پولشو نداره میگم میشه من پول عملشو بدم ؟
راوی : جیمین قضیه رو به جونگ کوک میگه و جونگ کوکم قبول میکنه و جیمین خیلی خوشحال میشه آنقدر که میخواست بال در بیاره و بعد میره تا هزینه عمل ا/ت رو بده و سریع ا/ت رو عمل میکنن (حدود ۴...۷ ساعت بعد ) ا/ت از اتاق عمل درمیاد و به بخش ریکاوری میبرنش تو همون لحظات جونگ کوک از راه میرسه (یکم عصبی البته تو ظاهر وگرنه از تو داشت آتیش میگرفت ومثل همیشه جدی جدی جدی جدی ) میاد پیش تهیونگ و جیمین که همی بهش تعظیم میکنن
ویو جونگ کوک : خبر مرگش به هوش نیومد (منظور مافیای که تیر خورده بود)
ویو تهیونگ : سلام آقا چرا ولی الان پرستار بالا سرشه (تهیونگ دستپاچه شده بود) جونگ کوک عصبانیتش بیشتر میشه
ویو کوک : کدوم اتاقه ؟( عصبی )
ویو تهیونگ : ولی جونگ کوک
ویو کوک : ولی اما اگر نداره شماره ی اتاقشو بگو
راوی : تهیونگ دوباره میاد حرف بزن که جونگ کوک سرش دادمیزنه
ویو جونگ کوک : گفتم شماره ی اتاق
ویو تهیونگ : بدون هیچ حرفی گفتم ۳۱۴
راوی : جونگ کوکم میره سمت اتاق ۳۱۴ که ...
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۱۷.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.