گزیده ای از سخنان امام حسن عسکری و نوید از حضرت مهدی
گزیده ای از سخنان امام حسن عسکری و نوید از حضرت مهدی
یازدهمین امام معصوم، حضرت عسکری علیهالسلام پدر گرانقدر امام عصر علیهالسلام است و طبیعی است که بیشتر نویدها در مورد طلوع آن خورشید جهانافروز،: باید از آن حضرت و به دست و زبان او به مردم داده شود، چرا که آن گرامی از همه امامان، به ولادت فرزندش نزدیکتر بوده و زیبنده مینمود که مژده به طلوع خورشید جمال دلآرای او را در گستردهترین شکل ممکن به همگان بدهد، اما آیا این کار با آن همه موانع، مشکلات، سختگیریها و فشارهایی که بر جامعه و بویژه پیروان خاندان وحی و رسالت وارد میشد، ممکن بود؟
آیا حضرت عسکری علیهالسلام باز هم میتوانست ولادت آن اصلاحگر بزرگ تاریخ را بطور گسترده اعلان کند و نوید طلوع خورشید جمال او را به شیفتگان و دوستداران بدهد؟
آیا چنین کاری از نظر عادی به خطر افکندن جان گرامی حضرت مهدی علیهالسلام نبود؟ و در صورت اعلان ولادت، آیا دشمن پلید به خانه او یورش نمیبرد و همه خاندانش را از دم شمشیر نمیگذراند و قتل عام نمیکرد؟
از نظر عادی چه چیزی میتوانست مانع این شقاوت و جنایت رژیم حاکم گردد؟
با این شرایط مرگبار،باید دید که حضرت عسکری علیهالسلام چه تدبیری اندیشید؟
آیا در مورد ولادت حضرت مهدی علیهالسلام بطور کلی سیاست سکوت در پیش گرفت و میلاد نور را از همگان حتی از دوستان و مؤمنان به امامت او، مخفی داشت؟
اگر چنین بود شیعیان چگونه از ولادت نور آگاه شدند؟ بویژه که حضرت عسکری علیهالسلام زندگی خویش را نیز در خطر جدی میدید و با علم امامتمیدانست که بزودی با سم خیانت در سن 28 سالگی به شهادت میرسد و فرمان خدا، او را متعهد ساخته است که امام راستین پس از خویش را بخاطر نجات امت از تباهی و گمراهی معرفی نماید، چرا که تمامی مسلمانان بر این اصل پایبند هستند که پیامبر گرامی صلی الله علیه و اله و سلم فرمودند:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.» (1).
یعنی: هر کس از دنیا برود و امام راستین زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
راستی شرایط بسیار پیچیده و مشکل، سخت غیر قابل حل مینمود، جز اندیشه والا و درایت امام، اندیشهای توان حل آن را نداشت.
تنها اندیشهی بلندی میتوانست آن معمای پیچیده سیاسی و اجتماعی و عقیدتی را، حل کند که بینش و حکمت به زیباترین چهره در آن تجلی داشته و آگاهی و تجربه به بهترین شکل در آن آشکار گشته و واقعیت علم امام و تدبیر شگفتانگیز آن حضرت جلوهگر شد، تحقق هدفهای بلند با رعایت همه جوانب و ابعاد را تضمین نماید.
راه حلی که امام عسکری علیهالسلام برای آن معما برگزید این بود که با تدبیر بسیار ظریف و دقیقی، نه ولادت آن خورشید جهان افروز را آشکار ساخت تا خطرخیز باشد و نه آنگونه سیاست پوشیده داشتن بکار گرفت که از دوستداران و شایستگان نیز نهان کند ودستاویزی برای بهانهجویی در آینده باشد.
این تدبیر ظریف و حکیمانه در بخش آینده کتاب خواهد آمد، دراینجا تنها به ترسیم دو روایت از آن گرامی بسنده میکنیم:
1- از مرد درستاندیشی بنام «عیسی بن صبیح» (2) آوردهاند که: من در زندان بودم که حضرت عسکری علیهالسلام را به زندان آوردند و من او را بخوبی میشناختم حضرت در اولین برخورد به من فرمود:
«عیسی! میدانی که اکنون چند سال از عمرت میگذرد؟ درست 65 سال و دو روز.»
هنگامی که امام علیهالسلام این خبر را داد به کتاب دعایی که همراهم بود و تاریخ ولادتم در آن ثبت شده بود نگاه کردم، دیدم شگفتا همان گونه است که حضرت عسکری علیهالسلام فرموده، بدون یک روز کم و زیاد.
آنگاه فرمود: «آیا پسر داری؟»
گفتم: «نه سرورم!»
فرمود «بار خدایا! به او فرزندی روزی سازی که پشتوانه و یار و یاور او باشد که فرزند خوب پشتیبانی است.»
واین شعر را خواند که:
من کان ذا ولد یدرک طلامتة ان الذلیل الذی لیست له عضد
یعنی: کسی که دارای فرزندی قهرمان و نسل و تباری شایستهکردار باشد، حقوق بغارت رفته خویش را باز خواهد یافت.
و ذلتزده آن کسی است که برای او بازوی توانمند و دادخواه و مدافع دلیری نباشد.
به آن حضرت گفتم: «سرورم آیا شما پسر دارید؟»
حضرت فرمود: «ای والله! سیکون لی ولد یملأ الأرض قسطا، فأما الآن فلا.»
یعنی: «آری! بخدای سوگند، بزودی صاحب پسری خواهم شد که زمین را از عدل و داد لبریز خواهد نمود، اما الآن که با تو سخن میگویم، نه.سپس این شعر را زمزمه کرد:
لعلک یوما أن ترانی کأنما بنی حوالی الأسود اللوابد
فان تمیما قبل أن یلد الحصا أقام زمانا و هو فی الناس واحد (1).
یعنی: روزی را ببینی که پسران من همانند شیر بچگان بر گرد من آماده انجام فرمان من باشند چرا که «تمیم» پیش از آنکه فرزندش «حصا» دیده به جهان گشا
یازدهمین امام معصوم، حضرت عسکری علیهالسلام پدر گرانقدر امام عصر علیهالسلام است و طبیعی است که بیشتر نویدها در مورد طلوع آن خورشید جهانافروز،: باید از آن حضرت و به دست و زبان او به مردم داده شود، چرا که آن گرامی از همه امامان، به ولادت فرزندش نزدیکتر بوده و زیبنده مینمود که مژده به طلوع خورشید جمال دلآرای او را در گستردهترین شکل ممکن به همگان بدهد، اما آیا این کار با آن همه موانع، مشکلات، سختگیریها و فشارهایی که بر جامعه و بویژه پیروان خاندان وحی و رسالت وارد میشد، ممکن بود؟
آیا حضرت عسکری علیهالسلام باز هم میتوانست ولادت آن اصلاحگر بزرگ تاریخ را بطور گسترده اعلان کند و نوید طلوع خورشید جمال او را به شیفتگان و دوستداران بدهد؟
آیا چنین کاری از نظر عادی به خطر افکندن جان گرامی حضرت مهدی علیهالسلام نبود؟ و در صورت اعلان ولادت، آیا دشمن پلید به خانه او یورش نمیبرد و همه خاندانش را از دم شمشیر نمیگذراند و قتل عام نمیکرد؟
از نظر عادی چه چیزی میتوانست مانع این شقاوت و جنایت رژیم حاکم گردد؟
با این شرایط مرگبار،باید دید که حضرت عسکری علیهالسلام چه تدبیری اندیشید؟
آیا در مورد ولادت حضرت مهدی علیهالسلام بطور کلی سیاست سکوت در پیش گرفت و میلاد نور را از همگان حتی از دوستان و مؤمنان به امامت او، مخفی داشت؟
اگر چنین بود شیعیان چگونه از ولادت نور آگاه شدند؟ بویژه که حضرت عسکری علیهالسلام زندگی خویش را نیز در خطر جدی میدید و با علم امامتمیدانست که بزودی با سم خیانت در سن 28 سالگی به شهادت میرسد و فرمان خدا، او را متعهد ساخته است که امام راستین پس از خویش را بخاطر نجات امت از تباهی و گمراهی معرفی نماید، چرا که تمامی مسلمانان بر این اصل پایبند هستند که پیامبر گرامی صلی الله علیه و اله و سلم فرمودند:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.» (1).
یعنی: هر کس از دنیا برود و امام راستین زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
راستی شرایط بسیار پیچیده و مشکل، سخت غیر قابل حل مینمود، جز اندیشه والا و درایت امام، اندیشهای توان حل آن را نداشت.
تنها اندیشهی بلندی میتوانست آن معمای پیچیده سیاسی و اجتماعی و عقیدتی را، حل کند که بینش و حکمت به زیباترین چهره در آن تجلی داشته و آگاهی و تجربه به بهترین شکل در آن آشکار گشته و واقعیت علم امام و تدبیر شگفتانگیز آن حضرت جلوهگر شد، تحقق هدفهای بلند با رعایت همه جوانب و ابعاد را تضمین نماید.
راه حلی که امام عسکری علیهالسلام برای آن معما برگزید این بود که با تدبیر بسیار ظریف و دقیقی، نه ولادت آن خورشید جهان افروز را آشکار ساخت تا خطرخیز باشد و نه آنگونه سیاست پوشیده داشتن بکار گرفت که از دوستداران و شایستگان نیز نهان کند ودستاویزی برای بهانهجویی در آینده باشد.
این تدبیر ظریف و حکیمانه در بخش آینده کتاب خواهد آمد، دراینجا تنها به ترسیم دو روایت از آن گرامی بسنده میکنیم:
1- از مرد درستاندیشی بنام «عیسی بن صبیح» (2) آوردهاند که: من در زندان بودم که حضرت عسکری علیهالسلام را به زندان آوردند و من او را بخوبی میشناختم حضرت در اولین برخورد به من فرمود:
«عیسی! میدانی که اکنون چند سال از عمرت میگذرد؟ درست 65 سال و دو روز.»
هنگامی که امام علیهالسلام این خبر را داد به کتاب دعایی که همراهم بود و تاریخ ولادتم در آن ثبت شده بود نگاه کردم، دیدم شگفتا همان گونه است که حضرت عسکری علیهالسلام فرموده، بدون یک روز کم و زیاد.
آنگاه فرمود: «آیا پسر داری؟»
گفتم: «نه سرورم!»
فرمود «بار خدایا! به او فرزندی روزی سازی که پشتوانه و یار و یاور او باشد که فرزند خوب پشتیبانی است.»
واین شعر را خواند که:
من کان ذا ولد یدرک طلامتة ان الذلیل الذی لیست له عضد
یعنی: کسی که دارای فرزندی قهرمان و نسل و تباری شایستهکردار باشد، حقوق بغارت رفته خویش را باز خواهد یافت.
و ذلتزده آن کسی است که برای او بازوی توانمند و دادخواه و مدافع دلیری نباشد.
به آن حضرت گفتم: «سرورم آیا شما پسر دارید؟»
حضرت فرمود: «ای والله! سیکون لی ولد یملأ الأرض قسطا، فأما الآن فلا.»
یعنی: «آری! بخدای سوگند، بزودی صاحب پسری خواهم شد که زمین را از عدل و داد لبریز خواهد نمود، اما الآن که با تو سخن میگویم، نه.سپس این شعر را زمزمه کرد:
لعلک یوما أن ترانی کأنما بنی حوالی الأسود اللوابد
فان تمیما قبل أن یلد الحصا أقام زمانا و هو فی الناس واحد (1).
یعنی: روزی را ببینی که پسران من همانند شیر بچگان بر گرد من آماده انجام فرمان من باشند چرا که «تمیم» پیش از آنکه فرزندش «حصا» دیده به جهان گشا
۱.۵k
۰۹ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.