عشق واقعی
عشق واقعی
پارت۲
ویو ات: رفتیم داخل خونه
☆♡: سلام مامان بابا ما اومدیم
~^: سلام دختر سلام پسرم
رفتم داخل اتاق دیدم یه شماره ناشناس بهم پیام داده دیدم که جونگ کوکه جواب دادم
(مکالمه ات و جونگ کوک)
♡: سلام جونگ کوک
√: به به یه پیامی بهم دادی
♡: زرتو بزن
√: باشع بابا فردا صبح میام دنبالت که باهم بریم مدرسه
♡: هه لازم نکرده تو بیای
√: قبول کن اینجوری به اردو نمیرسی
♡: هوف باشه
√: افرین پس فردا میبینمت
♡: باشه بای
√: بای
(پایان مکالمه ات با جونگ کوک)
مکالمم با جونگ کوک تموم شد و شماره جونگ کوک رو سیو کردم رفتم رو تختم دراز کشیدم چشمامو بستم
ویو ات: صبح بیدار شدم رفتم کارای لازم رو کردم و اماده شدم دیدم که جونگ کوک پیام داده
(مکالمه ات و جونگ کوک)
♡: سلام کوک
√: سلام بیا پایین
♡: عه اومدی باشه الان میام
(پایان مکالمه ات با جونگ کوک)
رفتم پایین
~^: داری میری؟
♡: اره هم گروهیم اومده دنبالم
~^: اها باشع بای
♡: بای
رفتم بیرون با جونگ کوک مواجه شدم خیلی جذاب شده بود
♡: سلام کوک
√: سلام ات😊 بریم؟
♡: اه اره
√: پس سوار شو تا دیرمون نشده
♡: باشه
سوار شدم راه افتاد جونگ کوک وای چرا جونگ کوک هرجوریشم جذابه
♡: جونگ کوک
√: هوم؟
♡: میتونم ازت سؤال بپرسم؟
√: اهوم
♡: چرا اقدر جذابی؟
√:(خنده ریز)
♡: چرا میخندی
√: چون حرفت خیلی بامزه بود
♡: حرفم بامزه بود واقعی میگم
√: خدا خواسته مثل تو که انقدر زیبایی
♡: یچی دیگه هم میخوام بگم
√: بگو
♡: خوب........ روت کراش زدم(تیکه ی اخرشو سریع گفت)
√: چیییییییی
♡: اخ کر شدم میگم ازت خوشم اومده
√: هن تو الان بهم گفتی ازم خوشت میاد
♡: اره
√: کور خوندی من ازت خوشم نمیاد
♡: پس بزار پیاده بشم
√: امرأ😏
♡: چرا تو که از من خوشت نمیاد😠
√: هه فکرتم اشتباس من داشتم اذیتت میکردم که دوست ندارم من دیوونتم😂😅
♡: یا چرا اذیتم میکنی🥺
√: یا ناراحت شدی؟
♡: نه عه رسیدیم
√: اره بریم
با کوک رفتیم داخل مدرسه لونا رو دیدم داشت فشار میخورد
(یک ساعت بعد)
بعد یک ساعت رسیدیم جنگل چادرمون رو زدیم و معلم اومد گفت:
✓: سلام بچه ها ما قراره چند هفته داخل این جنگل تسخیر شده بمونیم امیدوارم که مشکلی پیش نیاد
وقتی خانم گفت ما باید تا چند هفته داخل این جنگل تسخیر شده بمونی مور مورم شد دست جونگ کوک رو گرفتم تو گوشش گفتم:
♡: جونگ کوک واقعا باید داخل این جنگل تسخیر شده بمونیم؟
√: اره، ترسیدی؟
♡: اهوم
√: نترس ات
♡: باشه
با جونگ کوک رفتیم داخل جنگل.....
پارت۲
ویو ات: رفتیم داخل خونه
☆♡: سلام مامان بابا ما اومدیم
~^: سلام دختر سلام پسرم
رفتم داخل اتاق دیدم یه شماره ناشناس بهم پیام داده دیدم که جونگ کوکه جواب دادم
(مکالمه ات و جونگ کوک)
♡: سلام جونگ کوک
√: به به یه پیامی بهم دادی
♡: زرتو بزن
√: باشع بابا فردا صبح میام دنبالت که باهم بریم مدرسه
♡: هه لازم نکرده تو بیای
√: قبول کن اینجوری به اردو نمیرسی
♡: هوف باشه
√: افرین پس فردا میبینمت
♡: باشه بای
√: بای
(پایان مکالمه ات با جونگ کوک)
مکالمم با جونگ کوک تموم شد و شماره جونگ کوک رو سیو کردم رفتم رو تختم دراز کشیدم چشمامو بستم
ویو ات: صبح بیدار شدم رفتم کارای لازم رو کردم و اماده شدم دیدم که جونگ کوک پیام داده
(مکالمه ات و جونگ کوک)
♡: سلام کوک
√: سلام بیا پایین
♡: عه اومدی باشه الان میام
(پایان مکالمه ات با جونگ کوک)
رفتم پایین
~^: داری میری؟
♡: اره هم گروهیم اومده دنبالم
~^: اها باشع بای
♡: بای
رفتم بیرون با جونگ کوک مواجه شدم خیلی جذاب شده بود
♡: سلام کوک
√: سلام ات😊 بریم؟
♡: اه اره
√: پس سوار شو تا دیرمون نشده
♡: باشه
سوار شدم راه افتاد جونگ کوک وای چرا جونگ کوک هرجوریشم جذابه
♡: جونگ کوک
√: هوم؟
♡: میتونم ازت سؤال بپرسم؟
√: اهوم
♡: چرا اقدر جذابی؟
√:(خنده ریز)
♡: چرا میخندی
√: چون حرفت خیلی بامزه بود
♡: حرفم بامزه بود واقعی میگم
√: خدا خواسته مثل تو که انقدر زیبایی
♡: یچی دیگه هم میخوام بگم
√: بگو
♡: خوب........ روت کراش زدم(تیکه ی اخرشو سریع گفت)
√: چیییییییی
♡: اخ کر شدم میگم ازت خوشم اومده
√: هن تو الان بهم گفتی ازم خوشت میاد
♡: اره
√: کور خوندی من ازت خوشم نمیاد
♡: پس بزار پیاده بشم
√: امرأ😏
♡: چرا تو که از من خوشت نمیاد😠
√: هه فکرتم اشتباس من داشتم اذیتت میکردم که دوست ندارم من دیوونتم😂😅
♡: یا چرا اذیتم میکنی🥺
√: یا ناراحت شدی؟
♡: نه عه رسیدیم
√: اره بریم
با کوک رفتیم داخل مدرسه لونا رو دیدم داشت فشار میخورد
(یک ساعت بعد)
بعد یک ساعت رسیدیم جنگل چادرمون رو زدیم و معلم اومد گفت:
✓: سلام بچه ها ما قراره چند هفته داخل این جنگل تسخیر شده بمونیم امیدوارم که مشکلی پیش نیاد
وقتی خانم گفت ما باید تا چند هفته داخل این جنگل تسخیر شده بمونی مور مورم شد دست جونگ کوک رو گرفتم تو گوشش گفتم:
♡: جونگ کوک واقعا باید داخل این جنگل تسخیر شده بمونیم؟
√: اره، ترسیدی؟
♡: اهوم
√: نترس ات
♡: باشه
با جونگ کوک رفتیم داخل جنگل.....
۹.۹k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.