اکازا.امه.ادام.پارت ۱
اکازا.امه.ادام.پارت ۱
امه داخل اتاق بود که یهو یه پیامک براش اومد
_سلام
+ببخشید شما؟
_من اکازام ♡
همون موقع بود که یهو ترس به تنم افتاد که ادام نفهمه تموم تنم داشت میلرزید گوشیمو خاموش کردم و روی حالت پرواز گذاشتم و خوابیدم ادام حدود ۱ ساعت بعد از جلوی تلویزیون بلند شد....
موقعی داخل اومد من داشتم گریه میکردم عادت هر شبم بود ادام اومد پیشم و بغلم کرد همون موقع..........
*صدای در بلند شد*
ادام رفت و در رو باز کرد که یهو اکازا امد داخل به سمت اتاق اومد و پرید رو من
_چرا جواب پیاممو ندادی هان
میخوای یه بلایی سرت بیارم
همون موقع بود که فهمید من کلا دستمو گچ گرفتم و نمیتونستم جواب بدم
ادامه دارد....
امه داخل اتاق بود که یهو یه پیامک براش اومد
_سلام
+ببخشید شما؟
_من اکازام ♡
همون موقع بود که یهو ترس به تنم افتاد که ادام نفهمه تموم تنم داشت میلرزید گوشیمو خاموش کردم و روی حالت پرواز گذاشتم و خوابیدم ادام حدود ۱ ساعت بعد از جلوی تلویزیون بلند شد....
موقعی داخل اومد من داشتم گریه میکردم عادت هر شبم بود ادام اومد پیشم و بغلم کرد همون موقع..........
*صدای در بلند شد*
ادام رفت و در رو باز کرد که یهو اکازا امد داخل به سمت اتاق اومد و پرید رو من
_چرا جواب پیاممو ندادی هان
میخوای یه بلایی سرت بیارم
همون موقع بود که فهمید من کلا دستمو گچ گرفتم و نمیتونستم جواب بدم
ادامه دارد....
۴.۴k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.