بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت دوم : مهجور ماندن نظر قرآن درباره حقوق زنان، به خاطر متأثر بودن از فرهنگ غرب
و آرزو می كرد كاش اين كار را نمی كرد، و اگر نمی كرد، با شوهرش با كمال صفا زندگى می نمود.
می گفت: با دست خودمان خود را در آتش افكنديم.
طلاق زن به دست مرد است، اين حكم قرآن است زنها داراى خصائص مختصّ به خود هستند اگر از آن مختصّات انسان به آنها زيادتر بدهد تحمّل نمىآورند؛ و وجودشان متلاشى می شود.
حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام در حاضِرَيْن وصيّت بسيار عالى و پر محتوى براى حضرت امام حسن عليه السّلام نوشتهاند كه در نهج البلاغة آمده و قريب شانزده صفحه است.
أخيراً در اين چند روزه ديدم در روزنامه اطّلاعات به عنوان وصاياى أمير المؤمنين آنرا ترجمه كرده و در چندين شماره آنرا به پايان رسانيده است. مترجم گرچه اسم خود را ذكر نكرده است ولى هر كه بوده يك دزدى زيركانه كرده است، اين مترجم در ترجمه تحريف به عمل آورده و نكات دقيق را انداخته است.
و جمله: وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْءَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ -(نهج البلاغة: الكتاب31) را بگونهاى ديگر ترجمه نموده است. در اين جمله حضرت می خواهد بفرمايد: اى فرزندم حسن! آنچه را كه بيش از ظرفيّت زن است به او تحميل مكن! چون زن موجوديّتش توأم با لطافت است؛ و همانطور كه بدنش نسبت به بدن مرد لطيف تر است اصولًا غرائز و احساساتش يك لطافت و رقّت خاصّى دارد. از اين مقدار بيشتر به او تحميل مكن چون او قهرمان نيست؛ مركز گيرودار و كشمكش و مورد حملات قهريّه نيست.
آن خارهاى سخت بيابان يا آن كُندههاى سخت و چوبهاى محكم را انسان می تواند در دست بگيرد و با آن كارهائى انجام دهد، وليكن گل محمّدى و گل ياس و مريم را انسان بچيند و دست روى برگش بگذارد پژمرده می شود.
و آنقدر لطيف است كه أمير المؤمنين زن را بدان گل تشبيه می كند و چقدر عالى و با منطق رسا و دقيق می فرمايد: زياده از ظرفيّت زن به او تحميل منما، اگر به او تحميل كردى او را فاسد و تباه كردى!
اگر زن را در امور اجتماعى شركت دادى! در سياست وارد ساختى! مورد مشورت در امور سياسى قرار دادى در قضاء و حكومت او را قاضى و حاكم نمودى! در جهاد او را واداشتى! وجودش را ضايع كردهاى؛ زن براى اين كارهاى سنگين نيست، سازمان وجودى زن به شكلى دگر است.(ادامه دارد...)
قسمت دوم : مهجور ماندن نظر قرآن درباره حقوق زنان، به خاطر متأثر بودن از فرهنگ غرب
و آرزو می كرد كاش اين كار را نمی كرد، و اگر نمی كرد، با شوهرش با كمال صفا زندگى می نمود.
می گفت: با دست خودمان خود را در آتش افكنديم.
طلاق زن به دست مرد است، اين حكم قرآن است زنها داراى خصائص مختصّ به خود هستند اگر از آن مختصّات انسان به آنها زيادتر بدهد تحمّل نمىآورند؛ و وجودشان متلاشى می شود.
حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام در حاضِرَيْن وصيّت بسيار عالى و پر محتوى براى حضرت امام حسن عليه السّلام نوشتهاند كه در نهج البلاغة آمده و قريب شانزده صفحه است.
أخيراً در اين چند روزه ديدم در روزنامه اطّلاعات به عنوان وصاياى أمير المؤمنين آنرا ترجمه كرده و در چندين شماره آنرا به پايان رسانيده است. مترجم گرچه اسم خود را ذكر نكرده است ولى هر كه بوده يك دزدى زيركانه كرده است، اين مترجم در ترجمه تحريف به عمل آورده و نكات دقيق را انداخته است.
و جمله: وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْءَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ -(نهج البلاغة: الكتاب31) را بگونهاى ديگر ترجمه نموده است. در اين جمله حضرت می خواهد بفرمايد: اى فرزندم حسن! آنچه را كه بيش از ظرفيّت زن است به او تحميل مكن! چون زن موجوديّتش توأم با لطافت است؛ و همانطور كه بدنش نسبت به بدن مرد لطيف تر است اصولًا غرائز و احساساتش يك لطافت و رقّت خاصّى دارد. از اين مقدار بيشتر به او تحميل مكن چون او قهرمان نيست؛ مركز گيرودار و كشمكش و مورد حملات قهريّه نيست.
آن خارهاى سخت بيابان يا آن كُندههاى سخت و چوبهاى محكم را انسان می تواند در دست بگيرد و با آن كارهائى انجام دهد، وليكن گل محمّدى و گل ياس و مريم را انسان بچيند و دست روى برگش بگذارد پژمرده می شود.
و آنقدر لطيف است كه أمير المؤمنين زن را بدان گل تشبيه می كند و چقدر عالى و با منطق رسا و دقيق می فرمايد: زياده از ظرفيّت زن به او تحميل منما، اگر به او تحميل كردى او را فاسد و تباه كردى!
اگر زن را در امور اجتماعى شركت دادى! در سياست وارد ساختى! مورد مشورت در امور سياسى قرار دادى در قضاء و حكومت او را قاضى و حاكم نمودى! در جهاد او را واداشتى! وجودش را ضايع كردهاى؛ زن براى اين كارهاى سنگين نيست، سازمان وجودى زن به شكلى دگر است.(ادامه دارد...)
۶۴۶
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.