🐬🗡
یکی از فانتزی های زندگیم اینه:
توی خیابون راه برم
تیغی که تو جیبمه رو در بیارم وشروع به زخمی کردن فردی که رو به روم قرار گرفت بشم
انقدر بزنمش که خون تمام مسیرو پر کنه
تو اون فاصله با خونی که رو زمین ریخته اسممو رو بدنش بنویسمو به یه جای رندومو دور فرار کنم و خونی که کف زمین ریخته کفشامو کثیف کنه
و بعدش..
ناپدید بشم و کسی دیگه نتونه پیدام کنه
مردم تا جایی ک رد پا بود رو بگردن
اما منی نباشه..
توی خیابون راه برم
تیغی که تو جیبمه رو در بیارم وشروع به زخمی کردن فردی که رو به روم قرار گرفت بشم
انقدر بزنمش که خون تمام مسیرو پر کنه
تو اون فاصله با خونی که رو زمین ریخته اسممو رو بدنش بنویسمو به یه جای رندومو دور فرار کنم و خونی که کف زمین ریخته کفشامو کثیف کنه
و بعدش..
ناپدید بشم و کسی دیگه نتونه پیدام کنه
مردم تا جایی ک رد پا بود رو بگردن
اما منی نباشه..
۹.۴k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.