پارت6
پارت6
**************
پشت در ایستاده بودم
کمی اون پا این پا کردم
اوفففف بهتره وقت رو از دست ندم
با انگشتای کوچیکم به در ضربه زدم
انقدر ضربه زدم که صدای نگهبان در اومد با عصبانیت گفت
نگهبان _ چیه؟
کمی فکر کردم چی میگفتم؟
_ من...من دستشویی دارم
نگهبان _ به من چه
_ اما ضروریه
فحشی داد بعد در رو باز کرد
با صورت اخموش رو به رو شدم
از جلوه درکنار رفت تا من رد شدم
از اتاق خارج شدیم و به سمت دستشویی های که انتهای راهرو بودن رفتیم
خودش جلوی در ایستاد
خب حالا چیکار کنم؟
نگاهم+به+سطل+آشغال+نسبتا+بزرگ+گوشه+ی+دستشویی+افتاد+
به+همه+ی+دستشویی+ها+سر+زدم
آره+همشون+یه+سال+آشغال+به+همون+اندازه+داشتن
داخل یکی از اتاقک ها رفتم
نگهبان _ عجله کن دیگه
_ الان الان
داخل به اتاقک دیگه رفتم که نگهبان شک نکنه
**************
پشت در ایستاده بودم
کمی اون پا این پا کردم
اوفففف بهتره وقت رو از دست ندم
با انگشتای کوچیکم به در ضربه زدم
انقدر ضربه زدم که صدای نگهبان در اومد با عصبانیت گفت
نگهبان _ چیه؟
کمی فکر کردم چی میگفتم؟
_ من...من دستشویی دارم
نگهبان _ به من چه
_ اما ضروریه
فحشی داد بعد در رو باز کرد
با صورت اخموش رو به رو شدم
از جلوه درکنار رفت تا من رد شدم
از اتاق خارج شدیم و به سمت دستشویی های که انتهای راهرو بودن رفتیم
خودش جلوی در ایستاد
خب حالا چیکار کنم؟
نگاهم+به+سطل+آشغال+نسبتا+بزرگ+گوشه+ی+دستشویی+افتاد+
به+همه+ی+دستشویی+ها+سر+زدم
آره+همشون+یه+سال+آشغال+به+همون+اندازه+داشتن
داخل یکی از اتاقک ها رفتم
نگهبان _ عجله کن دیگه
_ الان الان
داخل به اتاقک دیگه رفتم که نگهبان شک نکنه
۲.۲k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.