black girl
#black_girl
#part_5
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ویو ا.ت :
رفتم پیش بچه ها
لینا : تموم شده حالا باید برنده هارو اعلام کنن ( با ذوق)
حواسم نبود که یهو اسم من و صدا زدن
لینا : هووووو تو برنده شدییی افریننن ( ذوق)
رفتم پیش داورا که هوشی هم صدا کردن و نیئون و جینا
چهار نفر برنده شدن
داور : خب بهتون تبریک میگم شماها عالی بودین
خب برای برندگان نهایی باید به دوتا تیم تقسیم بشین که میتونین خودتون تیمتون انتخاب کنید
تا فردا زمان دارین تیمتون و انتخاب کنید و یه ل.باس ست برای تیمتون طراحی کنید
فردا طرح هاتون و نشون میدین ، اگر قبول شد فرستاده میشه برای دوخت
هر چهارتامون تشکر کردیم و رفتیم دا.خل سالنی که بچه ها وایستاده بودن
تا رفتیم داخل همه جمع شدن دورمون و هی سوال میپرسیدن
بعد از اینکه دست از سرمون برداشتن رفتیم نشستیم تا تصمیم بگیریم کی ت.و تیم کی باشه
نیئون : خب من میخوام با ا.ت یه تیم باشم
جینا : من میخوام با هوشی یه تیم بشم ( بازوی هوشیو میگیره ولی هوشی پسش میزنه)
ا.ت : خب نظرتون چیه دخترا یه تیم بشیم و شما پسرا یه تیم ؟
هر سه تاشون مخا.لفت کر.دن
ا.ت : باشه هرجور راحتین
هوشی : من و ا.ت یه تیم شما هم یه تیم
نیئون : چرا اونوقت؟
هوشی : چون من میگم
جینا : منم قبول ندارم
ا.ت : منم همینطور
هوشی یه چش قره برام رفت
ا.ت : خب دیگه تیما مشخص شد
منو نیئون و هوشی و جینا
خوبه ؟
نیئون : آره من مشکلی ندارم
جینا : منم همینطور
ا.ت : خوبه ، پس.....
هوشی: من مشکل دارم ، من نمیخوام با جینا باشم
ا.ت : سه نفرمون راضیه پس دیگه نمیتونی مخالفت کنی
هوشی : بدون داری با کی حرف میز.نی
ا.ت : هع ، مگه تو کیی هاا؟
هوشی : نمیدونی؟
ا.ت : اوه بزار فکر کنمم....
آها یادم اومد یه بز دل که خودشو قلدر میدونهه
هوشی : حدو حدودتو بدون ، کوان ا.ت
ا.ت : تو هم همینطور کوان سونیونگ
هوشی : آییشش لع.نتی حیف دختریی
ا.ت : میخوای چیکار کنی هاا؟
بزنیم؟ این کاریه که با همه میکنی درسته؟
اشکال نداره میتونی انجام بدی ولی عواقبش هم باید بپذیری آقای کوان
─━─━─• · · ·
#part_5
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ویو ا.ت :
رفتم پیش بچه ها
لینا : تموم شده حالا باید برنده هارو اعلام کنن ( با ذوق)
حواسم نبود که یهو اسم من و صدا زدن
لینا : هووووو تو برنده شدییی افریننن ( ذوق)
رفتم پیش داورا که هوشی هم صدا کردن و نیئون و جینا
چهار نفر برنده شدن
داور : خب بهتون تبریک میگم شماها عالی بودین
خب برای برندگان نهایی باید به دوتا تیم تقسیم بشین که میتونین خودتون تیمتون انتخاب کنید
تا فردا زمان دارین تیمتون و انتخاب کنید و یه ل.باس ست برای تیمتون طراحی کنید
فردا طرح هاتون و نشون میدین ، اگر قبول شد فرستاده میشه برای دوخت
هر چهارتامون تشکر کردیم و رفتیم دا.خل سالنی که بچه ها وایستاده بودن
تا رفتیم داخل همه جمع شدن دورمون و هی سوال میپرسیدن
بعد از اینکه دست از سرمون برداشتن رفتیم نشستیم تا تصمیم بگیریم کی ت.و تیم کی باشه
نیئون : خب من میخوام با ا.ت یه تیم باشم
جینا : من میخوام با هوشی یه تیم بشم ( بازوی هوشیو میگیره ولی هوشی پسش میزنه)
ا.ت : خب نظرتون چیه دخترا یه تیم بشیم و شما پسرا یه تیم ؟
هر سه تاشون مخا.لفت کر.دن
ا.ت : باشه هرجور راحتین
هوشی : من و ا.ت یه تیم شما هم یه تیم
نیئون : چرا اونوقت؟
هوشی : چون من میگم
جینا : منم قبول ندارم
ا.ت : منم همینطور
هوشی یه چش قره برام رفت
ا.ت : خب دیگه تیما مشخص شد
منو نیئون و هوشی و جینا
خوبه ؟
نیئون : آره من مشکلی ندارم
جینا : منم همینطور
ا.ت : خوبه ، پس.....
هوشی: من مشکل دارم ، من نمیخوام با جینا باشم
ا.ت : سه نفرمون راضیه پس دیگه نمیتونی مخالفت کنی
هوشی : بدون داری با کی حرف میز.نی
ا.ت : هع ، مگه تو کیی هاا؟
هوشی : نمیدونی؟
ا.ت : اوه بزار فکر کنمم....
آها یادم اومد یه بز دل که خودشو قلدر میدونهه
هوشی : حدو حدودتو بدون ، کوان ا.ت
ا.ت : تو هم همینطور کوان سونیونگ
هوشی : آییشش لع.نتی حیف دختریی
ا.ت : میخوای چیکار کنی هاا؟
بزنیم؟ این کاریه که با همه میکنی درسته؟
اشکال نداره میتونی انجام بدی ولی عواقبش هم باید بپذیری آقای کوان
─━─━─• · · ·
۲.۲k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.