Are you Ghost?? Part 2
Fic:are you Ghost??
لیسا و جنی رفتن و وسایلشونو جمع کردن و راه افتادن سمت خونه متروکه
لیسا: جنیییی چرا بهم نگفتی سمت جنگلهههه(با ترس)
جنی:چون میدونستم میرینی به خودت
لیسا: جنی اگه ما اینجا جن زده نشدیم اسممو میزارم جعفر
جنی:باش جعفر خانم😂
لیسا: گگگگ
ویو لیسا:
خیلی ترسیده بودم که قرار تو یه همچین خونه ای زندگی قراره کنیم دقیقا پشت خونه متروکه یه جنگل خیلی خوفناک بود(عکسشو میزارم)
وارد خونه شدیم ولی من همین که وارد شدم یه چیزی تو گوشم گفت سلام خانم کوچولو
لیسا : جیغغغغغ جنیییی تو بودی؟؟؟
جنی: ها؟؟؟ چی؟؟
لیسا :جنی پاشو بریم یه جا دیگه زندگی کنیم اینجا روح دارهه
جنی: چرا مگه؟
لیسا: یکی تو گوشم گفت سلام کوچولو با صدای بم و مردونه(ای جان😁)
جنی: توهم زدی بابا
لیسا: امکان ندارههه مطمئنم یکی واقعا تو گوشم اینو گفت
جنی: لیسا من خستم بیا سریع اتاق خواب و بچینیم بخوابیم
لیسا: باشه باشه حرفامو نادیده بگیر
...............................
ویو جنی
اتاق خوابو چیدیم و تصمیم گرفتیم بخوابیم چون خیلی خسته بودیم
همه چی اوکی بود تا اینکه بطری آب روی میز حرکت کرد
بعد چند ثانیه بطری آب خالی شد!!
ولی چطور ممکن بود
لیسا: ج.. ج.. جنی ت.. ت.. وام او... نو دیدی؟؟(ترس و بغض)
جنی: ا... ا. اره
لیسا: جنی فقط بیا فرار کنیم
جنی: بدووو
ویو لیسا:
بعد از دیدن اون صحنه هر دومون دویدیم سمت در ولی تا خواستیم بریم بیرون در بسته شد و قفل شد!!!
جنی: جیغغغغغ لیسا پشتت سرتتت
Are you Ghost??
خمارییی
لیسا و جنی رفتن و وسایلشونو جمع کردن و راه افتادن سمت خونه متروکه
لیسا: جنیییی چرا بهم نگفتی سمت جنگلهههه(با ترس)
جنی:چون میدونستم میرینی به خودت
لیسا: جنی اگه ما اینجا جن زده نشدیم اسممو میزارم جعفر
جنی:باش جعفر خانم😂
لیسا: گگگگ
ویو لیسا:
خیلی ترسیده بودم که قرار تو یه همچین خونه ای زندگی قراره کنیم دقیقا پشت خونه متروکه یه جنگل خیلی خوفناک بود(عکسشو میزارم)
وارد خونه شدیم ولی من همین که وارد شدم یه چیزی تو گوشم گفت سلام خانم کوچولو
لیسا : جیغغغغغ جنیییی تو بودی؟؟؟
جنی: ها؟؟؟ چی؟؟
لیسا :جنی پاشو بریم یه جا دیگه زندگی کنیم اینجا روح دارهه
جنی: چرا مگه؟
لیسا: یکی تو گوشم گفت سلام کوچولو با صدای بم و مردونه(ای جان😁)
جنی: توهم زدی بابا
لیسا: امکان ندارههه مطمئنم یکی واقعا تو گوشم اینو گفت
جنی: لیسا من خستم بیا سریع اتاق خواب و بچینیم بخوابیم
لیسا: باشه باشه حرفامو نادیده بگیر
...............................
ویو جنی
اتاق خوابو چیدیم و تصمیم گرفتیم بخوابیم چون خیلی خسته بودیم
همه چی اوکی بود تا اینکه بطری آب روی میز حرکت کرد
بعد چند ثانیه بطری آب خالی شد!!
ولی چطور ممکن بود
لیسا: ج.. ج.. جنی ت.. ت.. وام او... نو دیدی؟؟(ترس و بغض)
جنی: ا... ا. اره
لیسا: جنی فقط بیا فرار کنیم
جنی: بدووو
ویو لیسا:
بعد از دیدن اون صحنه هر دومون دویدیم سمت در ولی تا خواستیم بریم بیرون در بسته شد و قفل شد!!!
جنی: جیغغغغغ لیسا پشتت سرتتت
Are you Ghost??
خمارییی
۵.۷k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.