پارت اول :
پارت اول :
گایز ببخشید یادم رف میا رو معرفی کنم... میا : دوس دختر تئودور و رفیق ا/ت و 15 سالشه...
(ا/ت ویو : امسال سال شیشم و سال آخریه که متیو توی هاگوارتزه... من سه سال پیش فهمیدم که عاشقش شدم ولی خب...بخاطر این غرور لعنتیم، تو این سه سال تنها کاری که باهاش کردم دعوا بود🗿توی افکارم بودم که... )
میا : هی ا/ت...!!! کجایی؟؟؟؟ باید بری بهش اعتراف کنی.. دختر حداقل بزار تو این سه ماه باقیمونده بهت خوش بگذره...
ا/ت : اگه قبول نکرد چی؟
میا : قبول میکنه... مطمئن باش
ا/ت : خب خودش...
*یهو لورنزو با شتاب اومد سمتشون و باعث شد که ا/ت حرفشو قطع کنه*
لورنزو : ا/ت؟ میا؟ یه لحظه بیاین...
*لورنزو، ا/ت و میا رو با خودش برو پیش متیو و دراکو و تئودور... *
ا/ت : سلام...
همه بجز متیو : سلام
(متیو ویو : واقعا خجالت میکشیدم بهش بگم... اصن چرا به خودم دروغ بگم؟ من میترسم که قبول نکنه و غرورم خورد شه... )
ا/ت : متیو؟ خوبی؟؟
متیو : آ... آره چطور؟
ا/ت : آخه هیچوقت انقد خجالت نمیکشیدی... یعنی انقد ساکت نبودی (خنده)
تئودور : متیو بگو دیگهههه
متیو : ا/تتتت من عاشق... تو.. شدم
ا/ت : چی.؟
پیام بازرگانی🍳 : آیا به یک متیو نیاز دارید؟؟؟ بایا کنید😂
لایکت کو؟ کامنتت؟
متیو : از همین بدم میومد.... حالا میری و واسه خودت مشغولیتش میکنی😒
ا/ت : چی میگی دیوونه؟ من سه ساله که عاشقت شدم...
دراکو : پس مبارکه دیگه. 😹
متیو : خب... مرسی از همکاری دوستان عنمون😂ما باهم تنها باشیم😈😇
*رفتنو اینا باهم تنهان*
ا/ت :ا...
متیو : ا/ت؟ من چهار ساله روت کراشم...
ا/ت: من سه سال...
متیو : به هر حال دیگ نمیزارم کسی نزدیکت شه، کیوتی
ا/ت : در این حد؟
متیو : تازه بیش ترم هست حدش😏
ا/ت :متیو؟ تو؟...
متیو : خب؟
ا/ت : هیچی ولش
متیو : چرا حرفتو نصفه میزاری خب؟ بگو کوچولو
ا/ت : خب... من خیلی جاها شنیدم که تو خیلی لاشی ای و... خب... (کارای بد😈) زیاد کردی....
متیو : ناناصم من عاشق توام... پس لازم نیس نگران باشی:)
ا/ت : متیو... میشه بغلت کنم؟
متیو :بیا خوشگلم ')
خوب بود؟؟ ☺
گایز ببخشید یادم رف میا رو معرفی کنم... میا : دوس دختر تئودور و رفیق ا/ت و 15 سالشه...
(ا/ت ویو : امسال سال شیشم و سال آخریه که متیو توی هاگوارتزه... من سه سال پیش فهمیدم که عاشقش شدم ولی خب...بخاطر این غرور لعنتیم، تو این سه سال تنها کاری که باهاش کردم دعوا بود🗿توی افکارم بودم که... )
میا : هی ا/ت...!!! کجایی؟؟؟؟ باید بری بهش اعتراف کنی.. دختر حداقل بزار تو این سه ماه باقیمونده بهت خوش بگذره...
ا/ت : اگه قبول نکرد چی؟
میا : قبول میکنه... مطمئن باش
ا/ت : خب خودش...
*یهو لورنزو با شتاب اومد سمتشون و باعث شد که ا/ت حرفشو قطع کنه*
لورنزو : ا/ت؟ میا؟ یه لحظه بیاین...
*لورنزو، ا/ت و میا رو با خودش برو پیش متیو و دراکو و تئودور... *
ا/ت : سلام...
همه بجز متیو : سلام
(متیو ویو : واقعا خجالت میکشیدم بهش بگم... اصن چرا به خودم دروغ بگم؟ من میترسم که قبول نکنه و غرورم خورد شه... )
ا/ت : متیو؟ خوبی؟؟
متیو : آ... آره چطور؟
ا/ت : آخه هیچوقت انقد خجالت نمیکشیدی... یعنی انقد ساکت نبودی (خنده)
تئودور : متیو بگو دیگهههه
متیو : ا/تتتت من عاشق... تو.. شدم
ا/ت : چی.؟
پیام بازرگانی🍳 : آیا به یک متیو نیاز دارید؟؟؟ بایا کنید😂
لایکت کو؟ کامنتت؟
متیو : از همین بدم میومد.... حالا میری و واسه خودت مشغولیتش میکنی😒
ا/ت : چی میگی دیوونه؟ من سه ساله که عاشقت شدم...
دراکو : پس مبارکه دیگه. 😹
متیو : خب... مرسی از همکاری دوستان عنمون😂ما باهم تنها باشیم😈😇
*رفتنو اینا باهم تنهان*
ا/ت :ا...
متیو : ا/ت؟ من چهار ساله روت کراشم...
ا/ت: من سه سال...
متیو : به هر حال دیگ نمیزارم کسی نزدیکت شه، کیوتی
ا/ت : در این حد؟
متیو : تازه بیش ترم هست حدش😏
ا/ت :متیو؟ تو؟...
متیو : خب؟
ا/ت : هیچی ولش
متیو : چرا حرفتو نصفه میزاری خب؟ بگو کوچولو
ا/ت : خب... من خیلی جاها شنیدم که تو خیلی لاشی ای و... خب... (کارای بد😈) زیاد کردی....
متیو : ناناصم من عاشق توام... پس لازم نیس نگران باشی:)
ا/ت : متیو... میشه بغلت کنم؟
متیو :بیا خوشگلم ')
خوب بود؟؟ ☺
۱۰.۹k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.