چند پارتی کوک پارت ۱
وقتی به خاطرت زخمی میشه و ....
ویو ا.ت
در حالی که چشمامو بسته بودم به صدای دلنشینی که با برخورد قطرات اب که به کف حموم ایجاد میشد گوش میدادم ... ذهنم خیلی درگیر بود ... ینی الان حالش خوبه ؟
زخمش ؟ خونریزی داره ؟ حالش بده ؟ بیمارستانه ؟ نکنه حالش بد باشه ؟ اوفففففف ا.ت بسه دیگه اون خودش دوست دختر داره انقد بهش فکر نکن دختره ی خنگگگ
*فلش بک به چند ساعت قبل
با اسرار یونا به بار اومدیم ... زمان از دستم در رفته بود و همینجوری تند تند گیلاسمو سر میکشیدم ... یونا دستمو گرفت کشید توی پیست رقص و منم ناچار شروع به رقصیدن کردم ... با اون لباس بازی که به اسرار یونا پوشیده بودم انقدری معذب بودم که میخاستم آب شم برم تو زمین ...
یونا خیلی مست کرده بود اما من سعی کردم زیاد نخورم ...
داشتیم میرقصیدیم که با دستی که دور کمرم حلقه شد جیغ خفه ای کشیدم ... یه مرد غریبه بود که حسابی هم مست کرده بود ... سعی میکردم دستای کثیفش رو از دور کمرم جدا کنم اما تلاشام بی فایده بود
×بیب نظرت چیه بریم تو یکی از اتاقای بالا و کیف کنیم ؟ *با لحن شیطون
+ولم کن عوضییی دست بهم نزن *جیغ و بغض
دستش رو آروم روی بدنم میکشید و منم در حالی که اشکام میریختم تقاضای کمک داشتم اما هیچکس تو اون شلوغی حواسش به من نبود
داشتم تقلا میکردم که به جدا شدن دستش از کمرم ک پرت شدنش روی زمین سر جام میخکوب شدم .
ویو ا.ت
در حالی که چشمامو بسته بودم به صدای دلنشینی که با برخورد قطرات اب که به کف حموم ایجاد میشد گوش میدادم ... ذهنم خیلی درگیر بود ... ینی الان حالش خوبه ؟
زخمش ؟ خونریزی داره ؟ حالش بده ؟ بیمارستانه ؟ نکنه حالش بد باشه ؟ اوفففففف ا.ت بسه دیگه اون خودش دوست دختر داره انقد بهش فکر نکن دختره ی خنگگگ
*فلش بک به چند ساعت قبل
با اسرار یونا به بار اومدیم ... زمان از دستم در رفته بود و همینجوری تند تند گیلاسمو سر میکشیدم ... یونا دستمو گرفت کشید توی پیست رقص و منم ناچار شروع به رقصیدن کردم ... با اون لباس بازی که به اسرار یونا پوشیده بودم انقدری معذب بودم که میخاستم آب شم برم تو زمین ...
یونا خیلی مست کرده بود اما من سعی کردم زیاد نخورم ...
داشتیم میرقصیدیم که با دستی که دور کمرم حلقه شد جیغ خفه ای کشیدم ... یه مرد غریبه بود که حسابی هم مست کرده بود ... سعی میکردم دستای کثیفش رو از دور کمرم جدا کنم اما تلاشام بی فایده بود
×بیب نظرت چیه بریم تو یکی از اتاقای بالا و کیف کنیم ؟ *با لحن شیطون
+ولم کن عوضییی دست بهم نزن *جیغ و بغض
دستش رو آروم روی بدنم میکشید و منم در حالی که اشکام میریختم تقاضای کمک داشتم اما هیچکس تو اون شلوغی حواسش به من نبود
داشتم تقلا میکردم که به جدا شدن دستش از کمرم ک پرت شدنش روی زمین سر جام میخکوب شدم .
۴.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.