وقتی میبینن تو اخبار نشونت میدن که چند تا پلیس دورت جمع ش
وقتی میبینن تو اخبار نشونت میدن که چند تا پلیس دورت جمع شدن که خودکشی نکنی و بخاطر این میخوای خودکشی کنی که اونا با یه دختر دنس انجام دادن و کیس رفتن
بومگیو:*از قبل بهت توضیح داده بود که قراره با یه دختره دنس بره....اما نگفته بود که قراره باهاش کیس بره....بعد از دیدن اخبار فورا از خونه میزنه بیرون و بهت زنگ میزنه....با اولین بوق جوابشو میدی
بومگیو:ا/ت؟....کجایی؟
ا/ت:من؟فعلن اینجام...
بومگیو:چی میگی؟....تو کاری نمیکنی!
ا/ت:من....کاری نمیکنم....فقد میزم یجایی که چشت بهم نخوره
بومگیو:لنتی من تمام زندگیم به تو وصله....حق نداری کاری کنی*داد
ا/ت:*بلن میخنده*تو با اون کیس رفتی...تو اونو دوس داری...
بومگیو:دوسش ندارم...اون فقد بخاطر همکاریمون بود...
ا/ت:اگه فقد بخاطر همکاریتون بود بهم میگفتی....
بومگیو:اوه میگفتم مث الان دیوونه بازی درمیاوردی!
ا/ت:عاره حق باتوعه....مث الان دیوونه بازی درمیاوردم.... اما من دیوونه توعم....بخاطرت خوشحالیه تو دارن اینکارو میکنم...
بومگیو:اگه میخوای خوشحالم کنی فقد برگرد پیشم!
ا/ت:متاسفم....خیلی دیر شده*گوشی رو قط میکنه و خودشو میندازه پایین
بومگیو:ا/ت؟....نه....نه
*دوسال بعد
بومگیو:کوچولوم؟جات خوبه؟...میدونی چقد دلم واست تنگ شده؟....میشه دوباره برگردی؟*لبخند غمگین
خب خب اینم تموم شد
درخواستی سناریو بدین
بومگیو:*از قبل بهت توضیح داده بود که قراره با یه دختره دنس بره....اما نگفته بود که قراره باهاش کیس بره....بعد از دیدن اخبار فورا از خونه میزنه بیرون و بهت زنگ میزنه....با اولین بوق جوابشو میدی
بومگیو:ا/ت؟....کجایی؟
ا/ت:من؟فعلن اینجام...
بومگیو:چی میگی؟....تو کاری نمیکنی!
ا/ت:من....کاری نمیکنم....فقد میزم یجایی که چشت بهم نخوره
بومگیو:لنتی من تمام زندگیم به تو وصله....حق نداری کاری کنی*داد
ا/ت:*بلن میخنده*تو با اون کیس رفتی...تو اونو دوس داری...
بومگیو:دوسش ندارم...اون فقد بخاطر همکاریمون بود...
ا/ت:اگه فقد بخاطر همکاریتون بود بهم میگفتی....
بومگیو:اوه میگفتم مث الان دیوونه بازی درمیاوردی!
ا/ت:عاره حق باتوعه....مث الان دیوونه بازی درمیاوردم.... اما من دیوونه توعم....بخاطرت خوشحالیه تو دارن اینکارو میکنم...
بومگیو:اگه میخوای خوشحالم کنی فقد برگرد پیشم!
ا/ت:متاسفم....خیلی دیر شده*گوشی رو قط میکنه و خودشو میندازه پایین
بومگیو:ا/ت؟....نه....نه
*دوسال بعد
بومگیو:کوچولوم؟جات خوبه؟...میدونی چقد دلم واست تنگ شده؟....میشه دوباره برگردی؟*لبخند غمگین
خب خب اینم تموم شد
درخواستی سناریو بدین
۱۲.۴k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.