p④
p④
☆نه.. نه... چرا؟
جونگکوک:چون تو باختی و چیزی نداری ب من بدی منم خواهرتو ب عنوان خدمتکارم میبرم گرفتی جوجه؟
فردا میایم میبریمش آمادش کن و چمدونشو جمع کن...
☆ب.. با.. باشه
پرش زمانی ب خونه
(ا/ت توی اتاقش درحال گریه کردنه)
فیلیکس درو باز میکنه و جلوی ا/ت میشینه
☆ا.ت واقعا متاسفم من نمیخواستم...
ا. ت واسع چی متاسفی؟ زندگیمو ب فنا دادی چی ازتون خواسته بودم ها؟
☆من خیلی دوست دارم متاسفم اذیتت کردم تروخدا ازم متنفر نباش خواهش میکنم(گریه)
ا.ت اشکال نداره داداش قربونت برم گریه نکن(سرشو توی بغلش میگیره)
ا. ت
دلم براش سوخت با این ک داداش بزرگترمه ولی هنوز همون کوچولوی بچگیمونه هر چقد هم بزرگ و خشن بشه بازم ب چشم من اون مهربون دوست داشتنیه
یهو در زده شد.....
ا.ت خون توی رگام خشک شد....
☆ببین ا.ت اینارو واسه این میگم که زنده بمونی اون یه مافیاس خیلی خشن و سرده با هیچکس شوخی نداره فقط کافیه عصبانیش کنی..... هرچی گفت اطاعت کن.... خواهش میکنم نمیخوام از دستت بدم....
ا. ت باشه داداش
از زبان خودم(بله بله🦖)
ا. ت و فیلیکس میرن پایین و درو باز میکنن فیلیکس هیچ حرفی نمیزنه....
ا.ت سلام آقا(سرش پایینه)
جونگکوک: خب جوجه بلوند من خواهرتو میبرم....
☆اشکی از چشماش ب پایین افتاد
جونگکوک میره و سر فیلیکسو بالا میگیره و ی سیلی ریز یهش میزنه
جونگکوک: اوخودا....(تمسخر)
جونگکوک: چمدوناشو بیارین
ک با حرف ا.ت متوقف شدن...
ا. ت آقا ببخشید من چیزی ندارم فقط خودمم....
جونگکوک: یعنی یه دست لباسم نداری؟
ا.ت چرا توی این کیف(کیف ریزو نشون میده)
جونگکوک: ببرینش داخل ماشین...
ا.ت ویو
داخل ماشین بودیم ک
خ
م
ا
ر
ی
حمایت؟✨🦖
☆نه.. نه... چرا؟
جونگکوک:چون تو باختی و چیزی نداری ب من بدی منم خواهرتو ب عنوان خدمتکارم میبرم گرفتی جوجه؟
فردا میایم میبریمش آمادش کن و چمدونشو جمع کن...
☆ب.. با.. باشه
پرش زمانی ب خونه
(ا/ت توی اتاقش درحال گریه کردنه)
فیلیکس درو باز میکنه و جلوی ا/ت میشینه
☆ا.ت واقعا متاسفم من نمیخواستم...
ا. ت واسع چی متاسفی؟ زندگیمو ب فنا دادی چی ازتون خواسته بودم ها؟
☆من خیلی دوست دارم متاسفم اذیتت کردم تروخدا ازم متنفر نباش خواهش میکنم(گریه)
ا.ت اشکال نداره داداش قربونت برم گریه نکن(سرشو توی بغلش میگیره)
ا. ت
دلم براش سوخت با این ک داداش بزرگترمه ولی هنوز همون کوچولوی بچگیمونه هر چقد هم بزرگ و خشن بشه بازم ب چشم من اون مهربون دوست داشتنیه
یهو در زده شد.....
ا.ت خون توی رگام خشک شد....
☆ببین ا.ت اینارو واسه این میگم که زنده بمونی اون یه مافیاس خیلی خشن و سرده با هیچکس شوخی نداره فقط کافیه عصبانیش کنی..... هرچی گفت اطاعت کن.... خواهش میکنم نمیخوام از دستت بدم....
ا. ت باشه داداش
از زبان خودم(بله بله🦖)
ا. ت و فیلیکس میرن پایین و درو باز میکنن فیلیکس هیچ حرفی نمیزنه....
ا.ت سلام آقا(سرش پایینه)
جونگکوک: خب جوجه بلوند من خواهرتو میبرم....
☆اشکی از چشماش ب پایین افتاد
جونگکوک میره و سر فیلیکسو بالا میگیره و ی سیلی ریز یهش میزنه
جونگکوک: اوخودا....(تمسخر)
جونگکوک: چمدوناشو بیارین
ک با حرف ا.ت متوقف شدن...
ا. ت آقا ببخشید من چیزی ندارم فقط خودمم....
جونگکوک: یعنی یه دست لباسم نداری؟
ا.ت چرا توی این کیف(کیف ریزو نشون میده)
جونگکوک: ببرینش داخل ماشین...
ا.ت ویو
داخل ماشین بودیم ک
خ
م
ا
ر
ی
حمایت؟✨🦖
۷.۷k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.