عشق مجازی
عشق مجازی
𝔭𝔞𝔯𝔱³
وقتی پرواز رو اعلام کردن با وسایلم به سمت هواپیما حرکت کردم...
جایی که باید مینشستم کنار یه خانم مسن بود که بهش میخورد حدودا 70 سالش باشه، بنظر خانم مهربونی میومد
بهش سلام کردم و سرجام نشستم، او با مهربونی جواب سلام من رو داد
ایرپادمو در اوردم و داخل گوشم گذاشتمشون و اهنگ blue side رو گذاشتم و خودم رو به همراه ارامش اهنگم به دنیای عمیق و زیبای خواب سپردم.....
(بعد از ظهر_فرودگاه)
با تکون خوردن بازو هام توسط اون خانم مسن و مهربون از خواب بیدار شدم....
خانم مسن:دخترم... دخترم بیدار شو رسیدیم!
ا.ت:عا.... خیلی ممنونم ازتون که بیدارم کردید
خانم مسن:خواهش میکنم دخترم ولی باید زودتر از هواپیما پیاده شیم...
ا.ت:باشه، بازم ممنونم
خانم مسن: (:
از هواپیما پیاده شدم و رفتم داخل فرودگاه وقتی بار ها رو پیاده کردن چمدونم رو برداشتم
شماره ی نامجون رو قبل از اینکه بیام کره توی گوشیم سیو کرده بودم، پس زنگ زدم بهش
....
(کال)
نامجون:بله؟
ا.ت:سلام نامجون، منم ا.ت
نامجون:عا سلام ا.ت خوبی؟ چخبر؟
ا.ت:خوبم مرسی تو خوبی؟
نامجون:بله بخوبیت
ا.ت:خبر اینکه، رسیدم کره
نامجون:واییی جدی میگی؟ خیلی خوشحالم! الان کجایی؟
ا.ت:البته که جدی میگم، الان داخل فرودگاه بوسانم، باید چند تا مترو سوار شم تا برسم سئول
نامجون:نه نه صبر کن، خودم میام دنبالت، شانس باهات یاره چون منم داخل بوسان کار داشتم اومدم اینجا،فقط لوکیشن بده
ا.ت:واییی ممنون نامجون شی، حتما الان برات میفرستم
نامجون:بلخره قراره ببینمت ا.ت
ا.ت:البته، خدانگهدار
نامجون:خداحافظت
لوکیشن رو براش فرستادم و همونجا روی صندلی ها نشستم و منتظر نامجون موندم.....
𝔭𝔞𝔯𝔱³
وقتی پرواز رو اعلام کردن با وسایلم به سمت هواپیما حرکت کردم...
جایی که باید مینشستم کنار یه خانم مسن بود که بهش میخورد حدودا 70 سالش باشه، بنظر خانم مهربونی میومد
بهش سلام کردم و سرجام نشستم، او با مهربونی جواب سلام من رو داد
ایرپادمو در اوردم و داخل گوشم گذاشتمشون و اهنگ blue side رو گذاشتم و خودم رو به همراه ارامش اهنگم به دنیای عمیق و زیبای خواب سپردم.....
(بعد از ظهر_فرودگاه)
با تکون خوردن بازو هام توسط اون خانم مسن و مهربون از خواب بیدار شدم....
خانم مسن:دخترم... دخترم بیدار شو رسیدیم!
ا.ت:عا.... خیلی ممنونم ازتون که بیدارم کردید
خانم مسن:خواهش میکنم دخترم ولی باید زودتر از هواپیما پیاده شیم...
ا.ت:باشه، بازم ممنونم
خانم مسن: (:
از هواپیما پیاده شدم و رفتم داخل فرودگاه وقتی بار ها رو پیاده کردن چمدونم رو برداشتم
شماره ی نامجون رو قبل از اینکه بیام کره توی گوشیم سیو کرده بودم، پس زنگ زدم بهش
....
(کال)
نامجون:بله؟
ا.ت:سلام نامجون، منم ا.ت
نامجون:عا سلام ا.ت خوبی؟ چخبر؟
ا.ت:خوبم مرسی تو خوبی؟
نامجون:بله بخوبیت
ا.ت:خبر اینکه، رسیدم کره
نامجون:واییی جدی میگی؟ خیلی خوشحالم! الان کجایی؟
ا.ت:البته که جدی میگم، الان داخل فرودگاه بوسانم، باید چند تا مترو سوار شم تا برسم سئول
نامجون:نه نه صبر کن، خودم میام دنبالت، شانس باهات یاره چون منم داخل بوسان کار داشتم اومدم اینجا،فقط لوکیشن بده
ا.ت:واییی ممنون نامجون شی، حتما الان برات میفرستم
نامجون:بلخره قراره ببینمت ا.ت
ا.ت:البته، خدانگهدار
نامجون:خداحافظت
لوکیشن رو براش فرستادم و همونجا روی صندلی ها نشستم و منتظر نامجون موندم.....
۴.۴k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.