فیک عشق مخفی پارت هشتم
ویوکوک-
کوک:بعد دوساعت کم کم چشماشو باز کرد.باخوشحالی نگاهش کردم.
کوک:ات بیدارشدی؟حالت خوبه؟جاییت دردنمیکنه؟
ات:من.....من..کجام؟(با بی حالی)
کوک:تو اتاقمون.حالت خوبه؟
ات:اره خوبم فقط نمیدونم چرا نمی تونم پاهمو تکون بدم.
کوک:(توذهنش)با این حرفش بغضم گرفت ولی نزاشتم بشکنه .گفتم چیزی نیست درست میشه.
ات:باشه.
کوک:ات فقط بهم بگو چرا اینکار رو کردی؟چراپدرم رو کشتی؟
ات:بخدا من اینکار رو نکردم باور کن آخه چرا باید اینکار رو کنم.اصلا....اصلا...دوربین هارو چک کن.
کوک:اره راست میگی بزار ببینم ولی اگه واقعا تو اینکار رو کرده باشی میکشمت🤬
ات:باشه.
رفتیم به اتاق دوربین ها.
کوک:دوربین هارو چک کردم و دیدم که.......
بیاپایین
خب خب دیدکه گذاشتم حالا هم اگه میخواید بگید بزارم.این چند روزی هم که نبودمواسه این بود که تو بیمارستان بودم.
کوک:بعد دوساعت کم کم چشماشو باز کرد.باخوشحالی نگاهش کردم.
کوک:ات بیدارشدی؟حالت خوبه؟جاییت دردنمیکنه؟
ات:من.....من..کجام؟(با بی حالی)
کوک:تو اتاقمون.حالت خوبه؟
ات:اره خوبم فقط نمیدونم چرا نمی تونم پاهمو تکون بدم.
کوک:(توذهنش)با این حرفش بغضم گرفت ولی نزاشتم بشکنه .گفتم چیزی نیست درست میشه.
ات:باشه.
کوک:ات فقط بهم بگو چرا اینکار رو کردی؟چراپدرم رو کشتی؟
ات:بخدا من اینکار رو نکردم باور کن آخه چرا باید اینکار رو کنم.اصلا....اصلا...دوربین هارو چک کن.
کوک:اره راست میگی بزار ببینم ولی اگه واقعا تو اینکار رو کرده باشی میکشمت🤬
ات:باشه.
رفتیم به اتاق دوربین ها.
کوک:دوربین هارو چک کردم و دیدم که.......
بیاپایین
خب خب دیدکه گذاشتم حالا هم اگه میخواید بگید بزارم.این چند روزی هم که نبودمواسه این بود که تو بیمارستان بودم.
۲.۳k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.