دو پارتی( پارت اخر)
دو پارتی( پارت اخر)
ویو ا. ت
با اعصبانیت اون محل رو ترک کردن و به سمت خونه رفتم و که دیدم مامانم میگه امشب اون پسره برای خواستگاری میاد خیلی اعصبی و ناراحت بودم رفتم تو اتاقم و زرتی زدم زیره گریه اون لحظه فقت نامجون بود که می تونست ارومم کنه با بغض و اشکی که دیدم رو تار کرده بود به نامجون پیام دادم
ا. ت:نامجونا امروز اون پسره بی ریخت و خانواده اش دارن میان خواستگاری یه کاری کن
نامجون:معذرت می خوام ولی نمیشه مامان و بابام رو راضی به نیومدن کنم متاسفم
ا. ت:خیلی بدی چی!! یه لحظه صبر کن
نامجون:تو راه چی دوست داری برات بگیرم جوجو پاستیل اوکیه؟
ا. ت: تو هرچی میخری بخر و بیا اوکیه اوکیه
ویو ا. ت
با ذوق به سمت حموم رفتم و یه حموم 40 مینی کردم و اومدم بیرون و رفتم سراغ لباسم که یه پیراهن سرمه ای استین کوتاه انتخاب کردم( تو اسلاید 2 هست)که در حین سادگی بسیار زیبا تشریف دارد و بعد از پوشیدن لباس ارایش ساده اما جذابی زدم و موهام رو باز گذاشتم و کمی رو ریختم جلوی صورتم
ویو نامجون
بعد از خوندن خنگ کوچولوم رفتم یه حمومه 10 مینی زدم و اومدم بیرون و کت شلوار سیاه هم رو که یقه کنم یه طرفش سفید بود و به همراه پیراهن مردونه زیرش پوشیدم( تو اسلاید۳)و عطر سرد و جذابم رو زدم و رفتم
ویو ا. ت
به محض اینکه پام رو از در گذاشتم بیرون صدای زنگ در رو شنیدم و با ذوق به سمتش رفتم در رو که باز کردم با نامجون جذابی که از همیشه شیک تر شده بود روبه رو شدم و قفل کردم که مامانم اومد و من رو از اون حالت دراورد و ابروم رو نجات داد که پدرم شروع به صحبت کرد
پدر ا. ت:خب جوونا ما خانواده ها از قبل با هم صحبت کردیم شما برین صحبت کنین
ا. ت و نامجون با هم هماهنگ:ما اوکیه ایم
که همه زدن زیره خنده و این شد شروع عشق رسمی این دو زوج
فیک بعدی از کی باشه!؟
می خواین یه فیک به حاجه شمالی خودمون بنویسم یا این فیک رو همونجوری بنویسم؟!
ویو ا. ت
با اعصبانیت اون محل رو ترک کردن و به سمت خونه رفتم و که دیدم مامانم میگه امشب اون پسره برای خواستگاری میاد خیلی اعصبی و ناراحت بودم رفتم تو اتاقم و زرتی زدم زیره گریه اون لحظه فقت نامجون بود که می تونست ارومم کنه با بغض و اشکی که دیدم رو تار کرده بود به نامجون پیام دادم
ا. ت:نامجونا امروز اون پسره بی ریخت و خانواده اش دارن میان خواستگاری یه کاری کن
نامجون:معذرت می خوام ولی نمیشه مامان و بابام رو راضی به نیومدن کنم متاسفم
ا. ت:خیلی بدی چی!! یه لحظه صبر کن
نامجون:تو راه چی دوست داری برات بگیرم جوجو پاستیل اوکیه؟
ا. ت: تو هرچی میخری بخر و بیا اوکیه اوکیه
ویو ا. ت
با ذوق به سمت حموم رفتم و یه حموم 40 مینی کردم و اومدم بیرون و رفتم سراغ لباسم که یه پیراهن سرمه ای استین کوتاه انتخاب کردم( تو اسلاید 2 هست)که در حین سادگی بسیار زیبا تشریف دارد و بعد از پوشیدن لباس ارایش ساده اما جذابی زدم و موهام رو باز گذاشتم و کمی رو ریختم جلوی صورتم
ویو نامجون
بعد از خوندن خنگ کوچولوم رفتم یه حمومه 10 مینی زدم و اومدم بیرون و کت شلوار سیاه هم رو که یقه کنم یه طرفش سفید بود و به همراه پیراهن مردونه زیرش پوشیدم( تو اسلاید۳)و عطر سرد و جذابم رو زدم و رفتم
ویو ا. ت
به محض اینکه پام رو از در گذاشتم بیرون صدای زنگ در رو شنیدم و با ذوق به سمتش رفتم در رو که باز کردم با نامجون جذابی که از همیشه شیک تر شده بود روبه رو شدم و قفل کردم که مامانم اومد و من رو از اون حالت دراورد و ابروم رو نجات داد که پدرم شروع به صحبت کرد
پدر ا. ت:خب جوونا ما خانواده ها از قبل با هم صحبت کردیم شما برین صحبت کنین
ا. ت و نامجون با هم هماهنگ:ما اوکیه ایم
که همه زدن زیره خنده و این شد شروع عشق رسمی این دو زوج
فیک بعدی از کی باشه!؟
می خواین یه فیک به حاجه شمالی خودمون بنویسم یا این فیک رو همونجوری بنویسم؟!
۳.۹k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.