فیک( من♡تو) پارت ۷۶
فیک( من♡تو) پارت ۷۶
ا.ت ویو
..
فقط یه هفته تا تموم شدن قرارداد مونده....ساعت های ۳ شب بیدار شدم...گوشیمو تو دست گرفتم و تو شبکه های مجازی بالا پایین میرفتم....ک یادم اومد خیلی وقته لایو نگذاشتم...رو تخت نشستم و جا گوشیمو درس کردم...کمی موهامو مرتب کردم....یه نگاه به قیافم کردم...خیلی بد نبود لایو و روشن کردم...ک کم کم فن ها اومدن...از اینکه باهام خوب بودن خوشحال بودم....
همنجوری باهاشون حرف میزدم ک چندتا هیتر اومد....
شروع کردن به گفتن حرف های بی ربط و هیت دادن....همشون نادیده گرفتم...و فقط ازشون میگذشتم ...چون نمیخاستم الکی باهاشون درگیر شم....این روزها درد بدنم بيشتر شده بود..جوریکه تحملش واسم سخت بود...دکتر نرفتم تصمیم نداشتم برم.....
با فن ها حرف میزدم ک یکی گفت...چرا زمان تمرین لایو نمیام...واقعا تعجب کردم یعنی دوس دارن زمان تمرین منو ببینن...بهشون گفتم...فردا میام لایو زمان تمرین تو کمپانی...فن ها خوشحال شدن..ک این باعث لبخند رو لب منم شد...باهاشون صحبت کردم اونقد ک خوابم برده بود..بدون اینکه لایو و خاموش کنم.....
..
صبح
ا.ت ویو
با آلارم گوشیم ک خیلی بلند بود بیدار شدم....خاموشش کردم...و بلند شدم...به ساعت نگاه کردم...۸ بود...لایو و یکی خاموش کرده بود شاید کمپانی..
بعدی انجام دادن کار های لازم از اتاق بیرون شدم...از پله ها پایین رفتم...ک جیمین و جین و نامجون داشتن میز و میچیدن....کنارشون رفتم و صبح بخیر گفتم..
ا.ت: صبح بخیر...
نامجون: صبح بخیر..
جیمین: سلام...
جین: صبح بخیر...
ا.ت: به به...بوش ک خیلی عالیه....
جین: من آشپز باشم بعدش غذا خوب نباشه..
نامجون: اعتماد به سقف....
جیمین: اعتماد به آسمان...سقف کمه....
جین: یاععععع...مگه من درست نکردم...
نامجون: من هویچ بودم
جیمین: منم گوجه..
جین: ا.ت اینارو ول کن...دروغ میگن همشو من درست کردم...الان برو و بقیه رو بیدار کن....
با خنده گفتم...
ا.ت: باشه....
از کنارشون دور شدم....
اول خاستم شوگا رو بیدار کنم با اینکه این سختترین کاره...اما امتحانش ضرر نداره...این بار اولمه میخام بیدارش کنم...دم درش وایستادم و صداش زدم گوشمو به در چسبوندم و منتظر صدا شوگا بودم ک هیچ صدای نیومد...تقی به در زدم و بعدش دوباره صداش زدم....اما هیچ...
با لگد آهسته به در زدم و گفتم...
ا.ت: اوپااااااا...صبحه پاشو.....
که....
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
فردا چهار پارت آخرو میزارم ❤
حمایت ⚘☘
ا.ت ویو
..
فقط یه هفته تا تموم شدن قرارداد مونده....ساعت های ۳ شب بیدار شدم...گوشیمو تو دست گرفتم و تو شبکه های مجازی بالا پایین میرفتم....ک یادم اومد خیلی وقته لایو نگذاشتم...رو تخت نشستم و جا گوشیمو درس کردم...کمی موهامو مرتب کردم....یه نگاه به قیافم کردم...خیلی بد نبود لایو و روشن کردم...ک کم کم فن ها اومدن...از اینکه باهام خوب بودن خوشحال بودم....
همنجوری باهاشون حرف میزدم ک چندتا هیتر اومد....
شروع کردن به گفتن حرف های بی ربط و هیت دادن....همشون نادیده گرفتم...و فقط ازشون میگذشتم ...چون نمیخاستم الکی باهاشون درگیر شم....این روزها درد بدنم بيشتر شده بود..جوریکه تحملش واسم سخت بود...دکتر نرفتم تصمیم نداشتم برم.....
با فن ها حرف میزدم ک یکی گفت...چرا زمان تمرین لایو نمیام...واقعا تعجب کردم یعنی دوس دارن زمان تمرین منو ببینن...بهشون گفتم...فردا میام لایو زمان تمرین تو کمپانی...فن ها خوشحال شدن..ک این باعث لبخند رو لب منم شد...باهاشون صحبت کردم اونقد ک خوابم برده بود..بدون اینکه لایو و خاموش کنم.....
..
صبح
ا.ت ویو
با آلارم گوشیم ک خیلی بلند بود بیدار شدم....خاموشش کردم...و بلند شدم...به ساعت نگاه کردم...۸ بود...لایو و یکی خاموش کرده بود شاید کمپانی..
بعدی انجام دادن کار های لازم از اتاق بیرون شدم...از پله ها پایین رفتم...ک جیمین و جین و نامجون داشتن میز و میچیدن....کنارشون رفتم و صبح بخیر گفتم..
ا.ت: صبح بخیر...
نامجون: صبح بخیر..
جیمین: سلام...
جین: صبح بخیر...
ا.ت: به به...بوش ک خیلی عالیه....
جین: من آشپز باشم بعدش غذا خوب نباشه..
نامجون: اعتماد به سقف....
جیمین: اعتماد به آسمان...سقف کمه....
جین: یاععععع...مگه من درست نکردم...
نامجون: من هویچ بودم
جیمین: منم گوجه..
جین: ا.ت اینارو ول کن...دروغ میگن همشو من درست کردم...الان برو و بقیه رو بیدار کن....
با خنده گفتم...
ا.ت: باشه....
از کنارشون دور شدم....
اول خاستم شوگا رو بیدار کنم با اینکه این سختترین کاره...اما امتحانش ضرر نداره...این بار اولمه میخام بیدارش کنم...دم درش وایستادم و صداش زدم گوشمو به در چسبوندم و منتظر صدا شوگا بودم ک هیچ صدای نیومد...تقی به در زدم و بعدش دوباره صداش زدم....اما هیچ...
با لگد آهسته به در زدم و گفتم...
ا.ت: اوپااااااا...صبحه پاشو.....
که....
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
فردا چهار پارت آخرو میزارم ❤
حمایت ⚘☘
۱۴.۱k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲