برده عمارت پارت ۹.
پارت ۹
ا.ت ویو:
از خواب بیدار شدن و رفتم wc زود به حموم ۱۰ مینی گرفتم از حموم اومدم بیرون حوصله نداشتم لباس بپوشم پس فقط همون حوله تنپوش و تنم مردم و رفتم نشستم روی میز شروع کردم به شونه کردن موهام چون از موهای خیس خوشم نمیاد سشوار و زدم به برق و موهامو خشک کردم داشتم موهامو خشک میکردن که یه دفعه در اتاق باز شد و ارباب نمایان شد نمیدونستم چیکار کنم جیغ زدم اونم دید من دارم جیغ میزنم اونم جیغ زد بعدش هول هولکی در و بست و رفت
پایان ا.ت ویو.
جونگ کوک ویو:
از خواب پاشدم رفتم wc دست و صورتمو شستم و بعدش رفتم دوش بگیرم از حموم اومدم بیرون لباسامو با لباس خونگی عوض کردم هودی و شلوار پوشیدم چون امروز کار خاصی ندارم تصمیم گرفتم بمونم خونه گوشیمو گرفتم و روی تخت دراز کشیدم داشتم با گوشیم ور میرفتم که یه پیام برام اومد بازش کردم نوشته بود:
سلام اقای جئون من هان یونگسان هستم منشی اقای لی ایشون امروز یه پارتی ترتیب دادن و از من خواستن که شمارو دعوت کنم پارتی ساعت ۷ شروع میشه و یادتون نره که یه همراه همراه خودتون بیارید میبینمتون مستر جئون.
خب راستش حوصله پارتی نداشتم اما برم برام خوب میشه باید باهاش درباره قرارداد هم صحبت کنم ولی من که همراه ندارم یهو یاد ا.ت افتادم رفتم سمت اتاقش هرچی در زدم جواب نداد درو باز کردم فقط حوله تنش بود منو که دید جیغ زد منم که اونو اونجور دیدم جیغ زدم زود درو بستم و رفتم روی مبل نشستم چند دقیقه بعد ا.ت از اتاقش اومد بیرون منو دید راهشو کجکرد که بره که بهش گفتم
+ا.ت بیا یه لحظه باهات کار دارم
_بله ارباب خجالت*
+نیازی نیست خجالت بکشی من هیچی ندیدم باور کن
_خب با من کاری داشتین
+هوم...اها...اره خب من امروز به یه پارتی دعوت شدم و گفتن که حتما با همراه برم اما من همراه ندارم
_خب این چه ربطی به من داره
+خب من میخوام تو همراهم باشی
_نمیتونم
+چرا
_چون دوست ندارم
+ولی باید بیای و نقش دوست دخترمو بازی کنی
_گفتم که نمیام من نمیخوام نقش بازی کنم
+اوهوووو مث اینکه قوانین اینجا رو فراموش مردی هرچی من بگم باید بگی چشم فهمیدی
_بله
+لباس داری؟
_نع
+پس اماده شو بریم لباس بگیریم
_باشه
like:⁴⁰
comment:⁴⁰
بچه ها شرطا رو نمیرسونید ها من دارم اینجا زحمت میکشم اما اصلا حمایت نمیکنید اصن حالا که اینجور شد دیگه فیکو ادامه نمیدم.
ا.ت ویو:
از خواب بیدار شدن و رفتم wc زود به حموم ۱۰ مینی گرفتم از حموم اومدم بیرون حوصله نداشتم لباس بپوشم پس فقط همون حوله تنپوش و تنم مردم و رفتم نشستم روی میز شروع کردم به شونه کردن موهام چون از موهای خیس خوشم نمیاد سشوار و زدم به برق و موهامو خشک کردم داشتم موهامو خشک میکردن که یه دفعه در اتاق باز شد و ارباب نمایان شد نمیدونستم چیکار کنم جیغ زدم اونم دید من دارم جیغ میزنم اونم جیغ زد بعدش هول هولکی در و بست و رفت
پایان ا.ت ویو.
جونگ کوک ویو:
از خواب پاشدم رفتم wc دست و صورتمو شستم و بعدش رفتم دوش بگیرم از حموم اومدم بیرون لباسامو با لباس خونگی عوض کردم هودی و شلوار پوشیدم چون امروز کار خاصی ندارم تصمیم گرفتم بمونم خونه گوشیمو گرفتم و روی تخت دراز کشیدم داشتم با گوشیم ور میرفتم که یه پیام برام اومد بازش کردم نوشته بود:
سلام اقای جئون من هان یونگسان هستم منشی اقای لی ایشون امروز یه پارتی ترتیب دادن و از من خواستن که شمارو دعوت کنم پارتی ساعت ۷ شروع میشه و یادتون نره که یه همراه همراه خودتون بیارید میبینمتون مستر جئون.
خب راستش حوصله پارتی نداشتم اما برم برام خوب میشه باید باهاش درباره قرارداد هم صحبت کنم ولی من که همراه ندارم یهو یاد ا.ت افتادم رفتم سمت اتاقش هرچی در زدم جواب نداد درو باز کردم فقط حوله تنش بود منو که دید جیغ زد منم که اونو اونجور دیدم جیغ زدم زود درو بستم و رفتم روی مبل نشستم چند دقیقه بعد ا.ت از اتاقش اومد بیرون منو دید راهشو کجکرد که بره که بهش گفتم
+ا.ت بیا یه لحظه باهات کار دارم
_بله ارباب خجالت*
+نیازی نیست خجالت بکشی من هیچی ندیدم باور کن
_خب با من کاری داشتین
+هوم...اها...اره خب من امروز به یه پارتی دعوت شدم و گفتن که حتما با همراه برم اما من همراه ندارم
_خب این چه ربطی به من داره
+خب من میخوام تو همراهم باشی
_نمیتونم
+چرا
_چون دوست ندارم
+ولی باید بیای و نقش دوست دخترمو بازی کنی
_گفتم که نمیام من نمیخوام نقش بازی کنم
+اوهوووو مث اینکه قوانین اینجا رو فراموش مردی هرچی من بگم باید بگی چشم فهمیدی
_بله
+لباس داری؟
_نع
+پس اماده شو بریم لباس بگیریم
_باشه
like:⁴⁰
comment:⁴⁰
بچه ها شرطا رو نمیرسونید ها من دارم اینجا زحمت میکشم اما اصلا حمایت نمیکنید اصن حالا که اینجور شد دیگه فیکو ادامه نمیدم.
۸.۶k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.