عشق شیرین پارت ۱۷
یونا:
باورم نمیشد داداشم....جین.....دست روم بلند کرده باشه
مگه من چیکارشون کردم؟اون از جی هوپ این از جین
جی هوپ با اخم نگام میکرد
تقصیر خودمه اومده دلداریم بده پاچشو گرفتم
اروم گفتم:ناراحتی؟
جی هوپ:نه چرا باید ناراحت باشم قکر کردی از توی تحفه ناراحتم؟
با بغض گفتم:بس کن جی هوپ من به اندازه ی کافی خوردم
بلند شد از دستم گرفت و منم بلند کرد
جی هوپ:بلند شو بچه بازی رو تموم گن...تو قوی تر از این حرفایی
یونا:من تموم کنم؟مگه من چیکارش کردم؟من که دوسش دارم اون چرا ازم متنفره؟
جی هوپ:تو فعلا چند وقت باهاش کلکل نکن تا ببینم چه مرگشه....باشه.؟
یونا:اصلا الان میرم به یونگی جونم زنگ میزنم مارو ببره حرید
جی هوپ مچ دستم رو محکم فشار داد
جی هوپ:بگو چی گفتی؟
یونا:ای ای دستم....ولم کن.....همونی که شنیدی
جی هوپ:نه یبار دیگه بگو حسابتو برسم
با گریه ی الکی گفتم:ولم کن...غلط کردم
جی هوپ:اینبار ازت میگذرم ولی دفعه ی بعدی باید جریمه بشی
یونا:باشه باشه قبوله حالا ول کن
دستم رو ول کرد و زود دستش رو دور کمرم حلقه کرد
یونا:چیکار میکنی؟
با لبخند نگام کرد:خودت گفتی هرچی بگی قبوله
بعد صورتش رو اورد جلو
سرم رو انداختم پایین که با دستش صورتم رو برد بالا
جی هوپ:هی حودت گفتی هدچی بگی قبوله پس دختر خوبی باش و جریمه رو بده
میخواست سرشو بیاره جلو یکم مونده بود ببو*سه که یکی وارد اشپزخونه شد جی هوپ زود ازم جدا شد
جی هوپ:طویله نیس ها سرتو میندازی پایین و زارتی میای تو
یجی:به من چههه.....اینجا جای عمومی هس شما باید برید تو اتاق کاراتون رو بکنید
جی هوپ عصبی رفت بیرون
یجی:یونا....بمیرم برات صورتت درد گرفت.؟
یونا:یجی تو فهمیدی جین چرا اینجوری میکنه؟
یجی:نه....داداشای ما کلا یه تختشون کمه بیحیال الان اونم پشیمونه
پوزخند زدم و گفتم :هه پشیمون؟اونا هبچکدوم پشیمون نیستن
***&&&***
جی هوپ:
رفتم رستوران و دیدم یامور اونجا نشسته......منتظر من بود با اخم نشستم اه اه مثل همیشه جلف....خدا وکیلی یونا رو با این عوض نمیکنم
یامور:سلام عزیزم....خوشحالم میبینمت
جی هوپ:سلام....حرفتو زودتر بگو باید برم
یامور:نامزد کردی؟
جی هوپ:اره با کسی که میخواستمش
یامور:باور نکردنیه.....من تازه میخواستم تورو واسه ی خودم داشته باشم
دختره ی بی حیا راست راست وایساده میگه من تورو میخواستم
اخم غلیظی کردم و گفتم:چی فکر کردی خانوم؟فکر کردی دوبار بهت خندیدم عاشقت شدم؟
یامور:از اولشم میدونستم چشمت دنبال مال و اموال پدرمه
جی هوپ:خودم ابنقدر دارم که به گرد بابات نمیرسه
خواستم بلند شم که گفت:پدرم به راحتی میتونه بدبختت کنه ...پس باهام راه بیا
پوزخند زدم و گفتم:پیش پدرت اسم جانگ هوسوک(جی هوپ)بیار ببین چیکار میکنه
اروم گفت:من که بهت گفتم خودم رو بهت میدم چرا قبول نمیکنی
با خشمی که سعی داشتم کنترلش کنم غزیدم:خفه شو فقط خفه شو...... برو اون پیشنهادت رو به اون کرکس ها بده
بعد بلند شدم وقتی برگشتم دیدم یونا و یجی کنار هم روی یه میز نشستن یونا تا منو دید چشاش گشاد شد
هوووف بدبختی بیشتر از ابن؟حالا بیا اینو قانع کن من از یامور متنفرم.....یونا دست یجی رو گرفت و رفت بیرون
*&&&&**
یونا:
ادامه در پارت بعدی
باورم نمیشد داداشم....جین.....دست روم بلند کرده باشه
مگه من چیکارشون کردم؟اون از جی هوپ این از جین
جی هوپ با اخم نگام میکرد
تقصیر خودمه اومده دلداریم بده پاچشو گرفتم
اروم گفتم:ناراحتی؟
جی هوپ:نه چرا باید ناراحت باشم قکر کردی از توی تحفه ناراحتم؟
با بغض گفتم:بس کن جی هوپ من به اندازه ی کافی خوردم
بلند شد از دستم گرفت و منم بلند کرد
جی هوپ:بلند شو بچه بازی رو تموم گن...تو قوی تر از این حرفایی
یونا:من تموم کنم؟مگه من چیکارش کردم؟من که دوسش دارم اون چرا ازم متنفره؟
جی هوپ:تو فعلا چند وقت باهاش کلکل نکن تا ببینم چه مرگشه....باشه.؟
یونا:اصلا الان میرم به یونگی جونم زنگ میزنم مارو ببره حرید
جی هوپ مچ دستم رو محکم فشار داد
جی هوپ:بگو چی گفتی؟
یونا:ای ای دستم....ولم کن.....همونی که شنیدی
جی هوپ:نه یبار دیگه بگو حسابتو برسم
با گریه ی الکی گفتم:ولم کن...غلط کردم
جی هوپ:اینبار ازت میگذرم ولی دفعه ی بعدی باید جریمه بشی
یونا:باشه باشه قبوله حالا ول کن
دستم رو ول کرد و زود دستش رو دور کمرم حلقه کرد
یونا:چیکار میکنی؟
با لبخند نگام کرد:خودت گفتی هرچی بگی قبوله
بعد صورتش رو اورد جلو
سرم رو انداختم پایین که با دستش صورتم رو برد بالا
جی هوپ:هی حودت گفتی هدچی بگی قبوله پس دختر خوبی باش و جریمه رو بده
میخواست سرشو بیاره جلو یکم مونده بود ببو*سه که یکی وارد اشپزخونه شد جی هوپ زود ازم جدا شد
جی هوپ:طویله نیس ها سرتو میندازی پایین و زارتی میای تو
یجی:به من چههه.....اینجا جای عمومی هس شما باید برید تو اتاق کاراتون رو بکنید
جی هوپ عصبی رفت بیرون
یجی:یونا....بمیرم برات صورتت درد گرفت.؟
یونا:یجی تو فهمیدی جین چرا اینجوری میکنه؟
یجی:نه....داداشای ما کلا یه تختشون کمه بیحیال الان اونم پشیمونه
پوزخند زدم و گفتم :هه پشیمون؟اونا هبچکدوم پشیمون نیستن
***&&&***
جی هوپ:
رفتم رستوران و دیدم یامور اونجا نشسته......منتظر من بود با اخم نشستم اه اه مثل همیشه جلف....خدا وکیلی یونا رو با این عوض نمیکنم
یامور:سلام عزیزم....خوشحالم میبینمت
جی هوپ:سلام....حرفتو زودتر بگو باید برم
یامور:نامزد کردی؟
جی هوپ:اره با کسی که میخواستمش
یامور:باور نکردنیه.....من تازه میخواستم تورو واسه ی خودم داشته باشم
دختره ی بی حیا راست راست وایساده میگه من تورو میخواستم
اخم غلیظی کردم و گفتم:چی فکر کردی خانوم؟فکر کردی دوبار بهت خندیدم عاشقت شدم؟
یامور:از اولشم میدونستم چشمت دنبال مال و اموال پدرمه
جی هوپ:خودم ابنقدر دارم که به گرد بابات نمیرسه
خواستم بلند شم که گفت:پدرم به راحتی میتونه بدبختت کنه ...پس باهام راه بیا
پوزخند زدم و گفتم:پیش پدرت اسم جانگ هوسوک(جی هوپ)بیار ببین چیکار میکنه
اروم گفت:من که بهت گفتم خودم رو بهت میدم چرا قبول نمیکنی
با خشمی که سعی داشتم کنترلش کنم غزیدم:خفه شو فقط خفه شو...... برو اون پیشنهادت رو به اون کرکس ها بده
بعد بلند شدم وقتی برگشتم دیدم یونا و یجی کنار هم روی یه میز نشستن یونا تا منو دید چشاش گشاد شد
هوووف بدبختی بیشتر از ابن؟حالا بیا اینو قانع کن من از یامور متنفرم.....یونا دست یجی رو گرفت و رفت بیرون
*&&&&**
یونا:
ادامه در پارت بعدی
۵.۹k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.