وقتی به گربه هات بیشتر توجه میکنی و اون حسودی میکنه.....)

وقتی به گربه هات بیشتر توجه میکنی و اون حسودی میکنه.....)(پارت۱)
(علامت جونگوون _علامت ا.ت+)
جونگوون ویو
این روزا ا.ت زیادی به گربه ها اهمیت میداد اصلا بهم توجه نمی‌کرد منم ناراحتم ازش
ا.ت ویو
جونگوون چند شب پیش که رفته بودیم خونه سونو با خواهر سونو خیلی گرم گرفته بود حتی به موهای خواهر سونو دست زد و اونو بغل کرد منم حسودیم شد تصمیم گرفتم به گربه هام بیشتر از اون اهمیت بدم
_ا.ت کجایی؟
+چیه؟ پیش گربه هامم
_دست بردار از اون گربه ها ا.ت
+برو پی کارت میخوام با گربه هام تنها باشم
جونگوون از توی اتاق بیرون اومد و دید گربه ها دور ا.ت رو گرفتن و یکی از گربه ها داره همینجور گردن ا.ت رو لیس میزنه و ا.ت میخنده
_اون گربه لعنتی رو از خودت جدا کن تا نکشتمش
+چیکار گربه هام داری گفتم میخوام تنها باشم
_گفتم جداشون کن(بلند)
+وا باشه چته؟
گربه هارو ا.ت از خودش جدا کرد و نشست
+چه مرگته؟
_اینو باید من بپرسم تو چه مرگته؟
+برو از خواهر سونو بپرس
_خواهر سونو چه ربطی به بحث ما داره؟
+اون شب زیادی به خواهر سونو نزدیک شدی! به منم که اهمیت ندادی میخوام تنبیه ت کنم
ادامه دارد.........
@hyunsoo