بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
چنین ادعایی خود دلیل بر نشناختن خدا، دین، آدم و هم چنین خوبی و بدی است. باید دقت نمود که اساساً تعریف آدم و کار خوب چیست؟ اصلاً خدایی وجود دارد یا ندارد؟ و اگر وجود دارد که به گواهی عقل شکی در آن نیست، آیا نیاز انسان به خدا و سپس دین خدا فقط برای خوب شدن است؟ حالا تعریف خوبی چیست؟ مصادیق آن کدام است؟ محک تشخیص و ملاک داوری چیست یا کیست؟ آیا هر کس هر کاری کرد که به نظرش خوب آمد، آن کار خوب است؟ آیا ملاک خوبی فقط لذت اندیشههای نوین غرب است؟ یا اگر اکثریت رأی دادند که فعل یا حالتی خوب است، آن وقت خوب میشود و اگر رأی ندادند بد میشود! پس آیا خوبی و بدی اصالتی ندارند؟!
الف) - القای این که نیاز به خدا فقط به خاطر خوب شدن است، القای غلط و کاذبی است. خداوند متعال خالق، رازق، مالک و ربّ عالم هستی است. وجود مخلوقات همه تجلی وجود اوست و بقای عالم با تمامی عناصرش منوط به حکمت، علم، مشیّت و اراده اوست.انسان نه در پدید آوردن کائنات نقشی دارد و نه اداره حکیمانه آن و نه در تربیب امور و ربوبیّت آن، اما به همه آنها محتاج است. پس هر آن محتاج خداوند کریم و منّان است: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ -اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بىنياز ستوده است.(سوره فاطر آیه 15)
اگر انسان به واسطه بدیهیات اولیه عقلی چیزی میداند، از خودش نیست، اگر علمی به دست می آورد، آن علم را به وجود نیاورده، بلکه فقط کشف میکند، اگر حبّ و بغض یا خوش آمدن و بد آمدنی در قلب و فطرت خود میشناسد، دست آورد خودش نیست و اگر به هنگام مواجه با امور الهامی به او میشود که این خوب است یا این بد است نیز از خودش نیست. با یازده قسم تصریح نمود: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد.(7)
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد.(8)(سوره شمس آیه 7و 8)
گرایش انسان به خدا و خداپرستی، گرایشی فطری و از عشق به کمال حقیقی است، به همین علت کسی را گریز از آن نیست و بی خدا و بیپرستش در عالم وجود ندارد، فقط اگر کسی خدای حقیقی را نیافت، حتماً خدایان دروغین را کمال فرض نموده و به آن مفروض کاذب خود عشق خداگونه میورزد.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
چنین ادعایی خود دلیل بر نشناختن خدا، دین، آدم و هم چنین خوبی و بدی است. باید دقت نمود که اساساً تعریف آدم و کار خوب چیست؟ اصلاً خدایی وجود دارد یا ندارد؟ و اگر وجود دارد که به گواهی عقل شکی در آن نیست، آیا نیاز انسان به خدا و سپس دین خدا فقط برای خوب شدن است؟ حالا تعریف خوبی چیست؟ مصادیق آن کدام است؟ محک تشخیص و ملاک داوری چیست یا کیست؟ آیا هر کس هر کاری کرد که به نظرش خوب آمد، آن کار خوب است؟ آیا ملاک خوبی فقط لذت اندیشههای نوین غرب است؟ یا اگر اکثریت رأی دادند که فعل یا حالتی خوب است، آن وقت خوب میشود و اگر رأی ندادند بد میشود! پس آیا خوبی و بدی اصالتی ندارند؟!
الف) - القای این که نیاز به خدا فقط به خاطر خوب شدن است، القای غلط و کاذبی است. خداوند متعال خالق، رازق، مالک و ربّ عالم هستی است. وجود مخلوقات همه تجلی وجود اوست و بقای عالم با تمامی عناصرش منوط به حکمت، علم، مشیّت و اراده اوست.انسان نه در پدید آوردن کائنات نقشی دارد و نه اداره حکیمانه آن و نه در تربیب امور و ربوبیّت آن، اما به همه آنها محتاج است. پس هر آن محتاج خداوند کریم و منّان است: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ -اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بىنياز ستوده است.(سوره فاطر آیه 15)
اگر انسان به واسطه بدیهیات اولیه عقلی چیزی میداند، از خودش نیست، اگر علمی به دست می آورد، آن علم را به وجود نیاورده، بلکه فقط کشف میکند، اگر حبّ و بغض یا خوش آمدن و بد آمدنی در قلب و فطرت خود میشناسد، دست آورد خودش نیست و اگر به هنگام مواجه با امور الهامی به او میشود که این خوب است یا این بد است نیز از خودش نیست. با یازده قسم تصریح نمود: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد.(7)
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد.(8)(سوره شمس آیه 7و 8)
گرایش انسان به خدا و خداپرستی، گرایشی فطری و از عشق به کمال حقیقی است، به همین علت کسی را گریز از آن نیست و بی خدا و بیپرستش در عالم وجود ندارد، فقط اگر کسی خدای حقیقی را نیافت، حتماً خدایان دروغین را کمال فرض نموده و به آن مفروض کاذب خود عشق خداگونه میورزد.(ادامه دارد...)
۸۸۰
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.