تک پارتی از لینو(درخواستی)
تک پارتی از لینو(درخواستی)
وقتی بهت خیانت میکنه
این چند روز رفتار لینو با ا. ت سرد شده بود زیاد بهش اهمیت نمی داد درسته هردوشون ایدل بودن و مشغله های کاری زیادی داشتن ولی اینجوری هم نبود که لینو اینطوری با ا. ت رفتار کنه امشب قرار بود لینو بیاد خونه ا. ت الان چند ساعت گذشته خبری از لینو نیست حتی جواب تماسای ا. ت رو نمیده ا. ت کم کم داشت نگرانش میشد پس به جیسونگ زد زد
ا.ت:سلام
جیسونگ با شنیدن صدای نگران ا.ت یکم ترسید
جیسونگ:سلام ا.ت چیزی شده
ا.ت:نه فقط تو میدونی لینو کجاست
جیسونگ:داشتیم باهم نوشیدنی میخوردیم بعد خواستیم بریم خونه اما لینو گفت که یکم دیگه میمونه ما نمیخواستیم تنهاش بزاریم اما گوش نکرد ولی خیلی مست بود فکر کنم هنوز تویه کمپانیه
ا.ت:باشه ممنون
ا.ت گوشی رو قطع کرد و تصیمیم گرفت بره کمپانی البته نمیدونست هنوز اونجا هست یا نه ولی باید شانسش رو امتحان میکرد پس لباساش رو پوشید و رفت
پرش زمانی به کمپانی
معمولا تو این ساعت تویه کمپانی کسی نبود تاریک بود و یکم ترسناک ا. ت سوار اسانسور شد یکم نگران بود اما دلیل نگرانیش رو نمیدونست بالاخره در اسانسور باز شده اومد بیرون رفت سمت استودیو اروم در رو باز کرد.... چیزی که میدید رو باور نمیکرد اما حالا انگار تمام کابوساش به حقیقت پیوسته درسته الان عشقش تو بقل یه دختر دیگه بود و این برای ا. ت عذاب اور بود ا. ت دستش رو گذاشت جلوی دهنش تا صدای اشکاش نیاد
وقتی بهت خیانت میکنه
این چند روز رفتار لینو با ا. ت سرد شده بود زیاد بهش اهمیت نمی داد درسته هردوشون ایدل بودن و مشغله های کاری زیادی داشتن ولی اینجوری هم نبود که لینو اینطوری با ا. ت رفتار کنه امشب قرار بود لینو بیاد خونه ا. ت الان چند ساعت گذشته خبری از لینو نیست حتی جواب تماسای ا. ت رو نمیده ا. ت کم کم داشت نگرانش میشد پس به جیسونگ زد زد
ا.ت:سلام
جیسونگ با شنیدن صدای نگران ا.ت یکم ترسید
جیسونگ:سلام ا.ت چیزی شده
ا.ت:نه فقط تو میدونی لینو کجاست
جیسونگ:داشتیم باهم نوشیدنی میخوردیم بعد خواستیم بریم خونه اما لینو گفت که یکم دیگه میمونه ما نمیخواستیم تنهاش بزاریم اما گوش نکرد ولی خیلی مست بود فکر کنم هنوز تویه کمپانیه
ا.ت:باشه ممنون
ا.ت گوشی رو قطع کرد و تصیمیم گرفت بره کمپانی البته نمیدونست هنوز اونجا هست یا نه ولی باید شانسش رو امتحان میکرد پس لباساش رو پوشید و رفت
پرش زمانی به کمپانی
معمولا تو این ساعت تویه کمپانی کسی نبود تاریک بود و یکم ترسناک ا. ت سوار اسانسور شد یکم نگران بود اما دلیل نگرانیش رو نمیدونست بالاخره در اسانسور باز شده اومد بیرون رفت سمت استودیو اروم در رو باز کرد.... چیزی که میدید رو باور نمیکرد اما حالا انگار تمام کابوساش به حقیقت پیوسته درسته الان عشقش تو بقل یه دختر دیگه بود و این برای ا. ت عذاب اور بود ا. ت دستش رو گذاشت جلوی دهنش تا صدای اشکاش نیاد
۷.۱k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.