پارت یازدهم
پارت یازدهم
داشتم تمرین میکردم تا فیلیکس اومد
وگفت خیلی خوبه تو خیلی زود یاد میگیری ولی سریع نیستی اونم با تمرین درست میشه الان باز خب
یلی بهتر شدی
فیلیکس رفت و منم شروع به تمرین کردم ۲ ساعت تمرین کردم و یک ساعت کتاب هنر های رزمی رو خواندم
ساعت ۱ بود به شدت گشنم بود ولی نمیتونستم غذا بخورم باید تمرین میکردم باید یاد بگیرم چطوری از قدرت هام استفاده کنم
رفتم ۱ ساعت دیگه تمرین کردم
ولی دیگه نمیتونستم از گشنگی حالم بد شد و بالا آوردم
فیلیکس از پنجره دیدم و سریع اومد پیشم و گفت که نیاد انقدر سخت تمرین کنی
حالت بد میشه دیشب هم بهت فشار اومده
بیا بریم غذا بخوریم
ناهار رو سریع خوردم ولی آنقدر خسته بودم سر میز خوابم برده بود
بعد ازچند ساعت خوابیدن دوباره رفتم تمرین
فیلیکس هم بیرون بیرون بود داشت تمرین تمرکز میکرد من رفتم سراغ تمرین های خودم
بعد از کلی تمرین سرعتم خیلی زیاد شد
من تصمیم داشتم فرار کنم
مطمئن بودم فیلیکس همون پسری که هشت سال پیش دیدم نیست
احساس میکردم هیونجیه
برای همین یک برنامه نوشتم
بعد از یاد گرفتن هنر های رزمی و استفاده از قدرت هام فرار میکنم
واسه ی همین
داشتم تمرین میکردم تا فیلیکس اومد
وگفت خیلی خوبه تو خیلی زود یاد میگیری ولی سریع نیستی اونم با تمرین درست میشه الان باز خب
یلی بهتر شدی
فیلیکس رفت و منم شروع به تمرین کردم ۲ ساعت تمرین کردم و یک ساعت کتاب هنر های رزمی رو خواندم
ساعت ۱ بود به شدت گشنم بود ولی نمیتونستم غذا بخورم باید تمرین میکردم باید یاد بگیرم چطوری از قدرت هام استفاده کنم
رفتم ۱ ساعت دیگه تمرین کردم
ولی دیگه نمیتونستم از گشنگی حالم بد شد و بالا آوردم
فیلیکس از پنجره دیدم و سریع اومد پیشم و گفت که نیاد انقدر سخت تمرین کنی
حالت بد میشه دیشب هم بهت فشار اومده
بیا بریم غذا بخوریم
ناهار رو سریع خوردم ولی آنقدر خسته بودم سر میز خوابم برده بود
بعد ازچند ساعت خوابیدن دوباره رفتم تمرین
فیلیکس هم بیرون بیرون بود داشت تمرین تمرکز میکرد من رفتم سراغ تمرین های خودم
بعد از کلی تمرین سرعتم خیلی زیاد شد
من تصمیم داشتم فرار کنم
مطمئن بودم فیلیکس همون پسری که هشت سال پیش دیدم نیست
احساس میکردم هیونجیه
برای همین یک برنامه نوشتم
بعد از یاد گرفتن هنر های رزمی و استفاده از قدرت هام فرار میکنم
واسه ی همین
۴.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.