ناخواسته
پارت1
ویو ا.ت
صبح زودپاشدم کارای لازم انجام دادم لباس پوشیدم ورفتم مدرسه زنگ اول امتحان داشتیم امتحان دادم ورفتم توحیاط خلوت پشته مدرسمون ومنتظر قلدرای مدرسه شدم تا بیان من دیگه به این کارشون عادت کرده بودم و واسم دیگه ی روتین روزانه شده بود اونا اومدند ومنو کتک زدند ورفتند منم همونجور که درد داشتم پاشدم وخودمو جمع وجور کردم و رفتم خانه لباسای کارمو پوشیدم ورفتم که توی خونه های مردم کارکنم
ویو جیمین
پاشدم از خاب رفتم کارای لازمو کردم و رفتم مدرسه پامو که تو مدرسه گذاشتم همه ریختن دورم وشروع کردن با هام صحبت کردن منم به اونا توجه نکردم وشونمو از زیره دستاشون بیرون کشیدم ورفتم زنگه خونه خورد همه وسیله هاشونو جمع کردن که برن خونه اما من وچند نفره دیگه اماده شدیم بریم کوچه پشتی وچند تا بچه ی بدو ادب کنیم چند نفره دیگه ام اونجا بودند من از اونا خوشم نمیومد فقط پدرشون عضو مافیای پدرمن بودند وفقط توی این کار باهاشون شریک میشدم (زدنه بچه ها)
ویو ا.ت
رفتم پیش رئیسم ی خبر باورنکردنی بهم داد فکر می کردم دیگه هیچ وقت این چیز پیش نمیاد
اما نمیدونستم قراره این خبر زندگیمو عوض کنه اون خبر این بود...
شرطا: ۵لایک ۵ کامنت
ویو ا.ت
صبح زودپاشدم کارای لازم انجام دادم لباس پوشیدم ورفتم مدرسه زنگ اول امتحان داشتیم امتحان دادم ورفتم توحیاط خلوت پشته مدرسمون ومنتظر قلدرای مدرسه شدم تا بیان من دیگه به این کارشون عادت کرده بودم و واسم دیگه ی روتین روزانه شده بود اونا اومدند ومنو کتک زدند ورفتند منم همونجور که درد داشتم پاشدم وخودمو جمع وجور کردم و رفتم خانه لباسای کارمو پوشیدم ورفتم که توی خونه های مردم کارکنم
ویو جیمین
پاشدم از خاب رفتم کارای لازمو کردم و رفتم مدرسه پامو که تو مدرسه گذاشتم همه ریختن دورم وشروع کردن با هام صحبت کردن منم به اونا توجه نکردم وشونمو از زیره دستاشون بیرون کشیدم ورفتم زنگه خونه خورد همه وسیله هاشونو جمع کردن که برن خونه اما من وچند نفره دیگه اماده شدیم بریم کوچه پشتی وچند تا بچه ی بدو ادب کنیم چند نفره دیگه ام اونجا بودند من از اونا خوشم نمیومد فقط پدرشون عضو مافیای پدرمن بودند وفقط توی این کار باهاشون شریک میشدم (زدنه بچه ها)
ویو ا.ت
رفتم پیش رئیسم ی خبر باورنکردنی بهم داد فکر می کردم دیگه هیچ وقت این چیز پیش نمیاد
اما نمیدونستم قراره این خبر زندگیمو عوض کنه اون خبر این بود...
شرطا: ۵لایک ۵ کامنت
۱.۹k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.