گل ارکیده
part ⁸
به سقف اتاق خوابم زل زده بودم و به این فکر میکردم که امشبو تونستم حسابی بخندم آخه دیگه چی میخواسم یه خانواده شاد داشتم امامن قرار بود از این جمع شیرین بیرون برم اما هنوز وقت دارم یه سال تا عروسی مونده و میتونم حسابی تو این یه سال از این زندگیم لذت ببرم
با یه لبخند گشاد چشمامو بستم و به پهلو خوابیدم پتو رو بیشتر رو خودم کشیدم و عروسکم که بقلم بود و بوس کردم و خودمو مهمون خواب کردم
با صدای مضخرف آلارم از خواب پریدم لعنتی فک کردم زلزله اومده سریع صدای آلارم و قطع کردم آخه کدوم دیوونه ای آهنگ رپ میزاره زنگ خور ساعتش
خوبمعلومه من ات دیوونه
از تخت بلند شدم و رفتم دیت شویی اتاق تو آینه دسشویی به خودم نگاه کردم که یه جیغ بلند کشیدم لعنتی ترسیدم چرا من اینجوری شدم هرکه منو میدید فک میکرد زامبی چیزیم
در دست شویی باز شد مامان بابا با لباس خواب اومده بودن تو اتاقم بابا چوب گلف گرفته بود دسش یه لحظه خندم گرفت
یوجین : ات دزد اومده ؟ کوش کجاس
مامان یهو یه نگاه بهم کرد و جیغ مسبتا کوتاهی کرد
سوهی : دختره ور پریده چرا شبیه زامبی شدی اینا چیه رو صورتت
ات : یاااا مامان زامبی چیه دیشب خواستم خودمو یکم خشگل کنم آرایشو اینا کردم
یوحین : بابایی من تورو حتما یه کلاس آرایشگری میفرسم خدایا موهاشو نگاه
بابا سری از تاسف تکون داد که حرصم گرفت و بلند داد زدم
ات : یاااااااا بس کنین از اتاقم برین بیرون
اخمامو تو هم کشیدم که مامانم زد زیر خنده یااااا چرا میخنده برگشتم تو آینه به خودم نگاه کردم عیششش چرا اینقد کیوت شدمم 눈_눈
مامان و بابا از اتاقم رفتن بیرون
منم سریع حاضر شدم و کیفمو انداختم کولم و از پله ها رفتم پایین تقریبا پله سومی داشتم با کله سقوط میکردم پایین که احساس کردم رو هوا معلقم به شخصی که منو بقل کرده بود تا نیفتم نگاه کردم
چییییی یه جیغ فرا بنفش کشیدم و از بقلش اومدم پایین
ات : یاااااا جونگ کوکا برا چی منو بقل کردییییی
جونگ کوک : خب داشتی میفتادی دختره خنگ به سر تا پاش نگاه کردم اووووو تیپ رسمی زده بود
ات : خیر باشه آقای شلخته آفتاب از پشت کدوم کوه در اومده که شما کت شلوار پوشیدین
جونگ کوک : بد شدم ؟
ات : خب چی بگم جذاب شدیا ولی نه به قدر من
دستامو زدم به کمرم و یه ژست مسخره گرفتم
که جونگ کوک پقی زد زیر خنده
ات : آخه من نمی دونم تهیونگ با چه عقلی میخواد کصخلی مث تورو بگیره
ات : خیلیم دلش بخواد مگه من چمه
جونگ کوک : هیچی هیچی فقط زیادی خنگی
خم شد تو صورتم و با دستاش انگار که داره در میزنه کوبید به سرم و گفت
جونگ کوک : این تو انگار خالیه
بازم پقی زد زیر خنده که صدای مامانم بلند شد
سوهی : جونگ کوک خاله اذیتش
ادامه کامنت
فالو♡
کیوتام فالورام به 24 رسید مرسیییی ಥ‿ಥ
به سقف اتاق خوابم زل زده بودم و به این فکر میکردم که امشبو تونستم حسابی بخندم آخه دیگه چی میخواسم یه خانواده شاد داشتم امامن قرار بود از این جمع شیرین بیرون برم اما هنوز وقت دارم یه سال تا عروسی مونده و میتونم حسابی تو این یه سال از این زندگیم لذت ببرم
با یه لبخند گشاد چشمامو بستم و به پهلو خوابیدم پتو رو بیشتر رو خودم کشیدم و عروسکم که بقلم بود و بوس کردم و خودمو مهمون خواب کردم
با صدای مضخرف آلارم از خواب پریدم لعنتی فک کردم زلزله اومده سریع صدای آلارم و قطع کردم آخه کدوم دیوونه ای آهنگ رپ میزاره زنگ خور ساعتش
خوبمعلومه من ات دیوونه
از تخت بلند شدم و رفتم دیت شویی اتاق تو آینه دسشویی به خودم نگاه کردم که یه جیغ بلند کشیدم لعنتی ترسیدم چرا من اینجوری شدم هرکه منو میدید فک میکرد زامبی چیزیم
در دست شویی باز شد مامان بابا با لباس خواب اومده بودن تو اتاقم بابا چوب گلف گرفته بود دسش یه لحظه خندم گرفت
یوجین : ات دزد اومده ؟ کوش کجاس
مامان یهو یه نگاه بهم کرد و جیغ مسبتا کوتاهی کرد
سوهی : دختره ور پریده چرا شبیه زامبی شدی اینا چیه رو صورتت
ات : یاااا مامان زامبی چیه دیشب خواستم خودمو یکم خشگل کنم آرایشو اینا کردم
یوحین : بابایی من تورو حتما یه کلاس آرایشگری میفرسم خدایا موهاشو نگاه
بابا سری از تاسف تکون داد که حرصم گرفت و بلند داد زدم
ات : یاااااااا بس کنین از اتاقم برین بیرون
اخمامو تو هم کشیدم که مامانم زد زیر خنده یااااا چرا میخنده برگشتم تو آینه به خودم نگاه کردم عیششش چرا اینقد کیوت شدمم 눈_눈
مامان و بابا از اتاقم رفتن بیرون
منم سریع حاضر شدم و کیفمو انداختم کولم و از پله ها رفتم پایین تقریبا پله سومی داشتم با کله سقوط میکردم پایین که احساس کردم رو هوا معلقم به شخصی که منو بقل کرده بود تا نیفتم نگاه کردم
چییییی یه جیغ فرا بنفش کشیدم و از بقلش اومدم پایین
ات : یاااااا جونگ کوکا برا چی منو بقل کردییییی
جونگ کوک : خب داشتی میفتادی دختره خنگ به سر تا پاش نگاه کردم اووووو تیپ رسمی زده بود
ات : خیر باشه آقای شلخته آفتاب از پشت کدوم کوه در اومده که شما کت شلوار پوشیدین
جونگ کوک : بد شدم ؟
ات : خب چی بگم جذاب شدیا ولی نه به قدر من
دستامو زدم به کمرم و یه ژست مسخره گرفتم
که جونگ کوک پقی زد زیر خنده
ات : آخه من نمی دونم تهیونگ با چه عقلی میخواد کصخلی مث تورو بگیره
ات : خیلیم دلش بخواد مگه من چمه
جونگ کوک : هیچی هیچی فقط زیادی خنگی
خم شد تو صورتم و با دستاش انگار که داره در میزنه کوبید به سرم و گفت
جونگ کوک : این تو انگار خالیه
بازم پقی زد زیر خنده که صدای مامانم بلند شد
سوهی : جونگ کوک خاله اذیتش
ادامه کامنت
فالو♡
کیوتام فالورام به 24 رسید مرسیییی ಥ‿ಥ
۵.۱k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.