فیک سرزمین گمشدهP¹⁹
های گایز خوبین ببخشین این چند مدت نبودم سرم شلوغ بود خوب بریم سر داستان که کم کم داره فضا مثبت به بالا میشه(ای خدا نگا فکر کنم اینا منحرف شدن اونو نمیگم یکم ذهن مریضتونو شفا بدین)
انچه گذشت:
جونگ سو:اخ ببخشید به تو خورد میخواستم ببینم کار میکنه این تفنگه یانه خوبی یانه واقعا ببخشید
ات:کاملا واضحه که حالم خوبه یانه احیانن کور که نیستی
انچه خواهید دید:
اعضا:ات ات خوبی ای عوضی تو چکار کردی ها میکشمت
ات:کوک نهه ولش کن لطفا من خوبم چیزی نیست...خو..بم... من....خوبم(با حالت نفس نفس زدن)
کوک:اره میبینم خوبی خیلی اصلا الان معلومه که داری بالا پایین میری ات معلوم هست چی میگی با این حالت میخوای با این بجنگی اصلا نمیزارم همچین کاری کنی
ات:کوککک بس کن گفتم بس کن لطفا من خوبم جین بچه هارو ببر من خوبم باید انجام بدم این کارو
جین:ولی اخ.... (حرفش با حرف ات نصفه موند)
ات:جین خواهش میکنم لطفا من نمیخوام اتفاقی براتون بیوفته فقط خراش برداشته چیز خواصی نیست همین پس ازتون خواهش میکنم لطفا جلو نیاین نمیخوام ایندفعه باز شمارو از دست بدم
جین:اوکی فقط مراقب خودت باش و ماهم نمیخوایم که دوباره تورو از دست بدیم میدونی اگه ایندفعه بمی.....(دوباره حرفش نصفه موند با حرف ات)
ات:میدونم میدونم نمیخواد بگی اگه این بار مردم دیگه نمیتونم یک فرشته یا کمک مردم باشم ودیگه نمیتونم پیش شما باشم ویه انسان میشم ولی مهم نیست من فقط میخوام شما الم و زنده بمونید همین
جین:ات میفهمی داری چی میگی ما نمیزاریم همچین اتفاقی برات بیوفته
ات:جین خواهش میکنم اگه من مردم نزارین دیگه من شمارو بشناسم ودیگه سمتم نیاین چون دوباره همین اتفاق میوفته ودیگه هرگز نمیتونم تناسخ پیدا کنم
جین:ات....لط..فا ..مارو.. تنها نزار... ما ..نمیتونیم ... دور.. بودنتو.. تحمل ...کنیم ..مابهت... احتیاج داریم (باحالت بغض و گریه)
ات:جین گریه نکن نمیخوام وقتی بمیرم گریه هاتون یادم بمونه بزارین حداقل وقتی میمیرم و حافظم پاک میشه خنده هاتونو ببینم (وای چقدر احساسی شد الان منم داره گریم میگیره چرا سر فیک خودم)
برو تا اعضا ندیدن که داریم گریه میکنیم وگرنه هیچوقت نمیتونیم انجامش بدیم همون کاری که گفتمو بکین اوکی من مهم نیستم اگه بلایی سرم اومد نیاین سمتم برید سمت جونگ سو و حافظشو قبل اینکه بهوش بیاد پاک کنین تا این بازی تمام بشه فهمیدی جین
جین:فهمیدم باشه ولی قول بده سالم بمونی
جونگ سو:مکالمه غم انگیزتون تمام نشد نه اخی جین چرا داری گریه میکنی هوم چون که دیگه نمیتونی ببینیش داری گریه مکنی اره
(جین بلند شد که بره جونگ سو بزنه ولی ات دستشو میگیره وسرشو به علامت نه تکون میده و جین همونجا وایمیسته)
جونگ سو:اوووو ات خانوم قرار نبود همچین کاری کنیم قرار بود منو تو این بازیو تمام کنیم نه افرادت
ات:درسته خیلی ببخشید اقا دیگه تکرار نمیشه تو خیلی عوض*ی هستی جونگ سو به محضی این که کارم باهات تمام شد گو*رتو گم میکنی میری فهمیدی و دیگه این طرفا پیدات نمیشه اوکی
ات:اوهوم اوکی اطاعت اولیا حضرت خیلی داری حوصلمو سر میبری بیا بی مقدمه شروع کنیم
(داشت به ات شلیک میکرد و ات ماحافظشو فعال کرد)
جونگ سو:اتتت این تو قرارمون نبود تو جر زنی کردی
ات:انتظار نداری که وایستم توام راحت بهم شلیک کنی ها
جونگ سو:اره همین انتظارو داشتم ولی دیگه از قدرت استفاده نمیکنی فهمیدی
ات:قبوله
جونگ کوک:.......
خوب دوستان و بزرگوارن گرامی تا اطلاع ثانویه دیگر به درود
یعنی منظورم اینه که معلوم نیست فیکو کی بزارم چون سرم خیلی شلوغه و وقت نمیکنم ولی میزارم هروقت وقت کردم واگر خوشتون اومد حمایت کنید میدونم این پارتو تر زدم ولی اگه خوشتون اومده حمایت کنید دوستان عزیز
انچه گذشت:
جونگ سو:اخ ببخشید به تو خورد میخواستم ببینم کار میکنه این تفنگه یانه خوبی یانه واقعا ببخشید
ات:کاملا واضحه که حالم خوبه یانه احیانن کور که نیستی
انچه خواهید دید:
اعضا:ات ات خوبی ای عوضی تو چکار کردی ها میکشمت
ات:کوک نهه ولش کن لطفا من خوبم چیزی نیست...خو..بم... من....خوبم(با حالت نفس نفس زدن)
کوک:اره میبینم خوبی خیلی اصلا الان معلومه که داری بالا پایین میری ات معلوم هست چی میگی با این حالت میخوای با این بجنگی اصلا نمیزارم همچین کاری کنی
ات:کوککک بس کن گفتم بس کن لطفا من خوبم جین بچه هارو ببر من خوبم باید انجام بدم این کارو
جین:ولی اخ.... (حرفش با حرف ات نصفه موند)
ات:جین خواهش میکنم لطفا من نمیخوام اتفاقی براتون بیوفته فقط خراش برداشته چیز خواصی نیست همین پس ازتون خواهش میکنم لطفا جلو نیاین نمیخوام ایندفعه باز شمارو از دست بدم
جین:اوکی فقط مراقب خودت باش و ماهم نمیخوایم که دوباره تورو از دست بدیم میدونی اگه ایندفعه بمی.....(دوباره حرفش نصفه موند با حرف ات)
ات:میدونم میدونم نمیخواد بگی اگه این بار مردم دیگه نمیتونم یک فرشته یا کمک مردم باشم ودیگه نمیتونم پیش شما باشم ویه انسان میشم ولی مهم نیست من فقط میخوام شما الم و زنده بمونید همین
جین:ات میفهمی داری چی میگی ما نمیزاریم همچین اتفاقی برات بیوفته
ات:جین خواهش میکنم اگه من مردم نزارین دیگه من شمارو بشناسم ودیگه سمتم نیاین چون دوباره همین اتفاق میوفته ودیگه هرگز نمیتونم تناسخ پیدا کنم
جین:ات....لط..فا ..مارو.. تنها نزار... ما ..نمیتونیم ... دور.. بودنتو.. تحمل ...کنیم ..مابهت... احتیاج داریم (باحالت بغض و گریه)
ات:جین گریه نکن نمیخوام وقتی بمیرم گریه هاتون یادم بمونه بزارین حداقل وقتی میمیرم و حافظم پاک میشه خنده هاتونو ببینم (وای چقدر احساسی شد الان منم داره گریم میگیره چرا سر فیک خودم)
برو تا اعضا ندیدن که داریم گریه میکنیم وگرنه هیچوقت نمیتونیم انجامش بدیم همون کاری که گفتمو بکین اوکی من مهم نیستم اگه بلایی سرم اومد نیاین سمتم برید سمت جونگ سو و حافظشو قبل اینکه بهوش بیاد پاک کنین تا این بازی تمام بشه فهمیدی جین
جین:فهمیدم باشه ولی قول بده سالم بمونی
جونگ سو:مکالمه غم انگیزتون تمام نشد نه اخی جین چرا داری گریه میکنی هوم چون که دیگه نمیتونی ببینیش داری گریه مکنی اره
(جین بلند شد که بره جونگ سو بزنه ولی ات دستشو میگیره وسرشو به علامت نه تکون میده و جین همونجا وایمیسته)
جونگ سو:اوووو ات خانوم قرار نبود همچین کاری کنیم قرار بود منو تو این بازیو تمام کنیم نه افرادت
ات:درسته خیلی ببخشید اقا دیگه تکرار نمیشه تو خیلی عوض*ی هستی جونگ سو به محضی این که کارم باهات تمام شد گو*رتو گم میکنی میری فهمیدی و دیگه این طرفا پیدات نمیشه اوکی
ات:اوهوم اوکی اطاعت اولیا حضرت خیلی داری حوصلمو سر میبری بیا بی مقدمه شروع کنیم
(داشت به ات شلیک میکرد و ات ماحافظشو فعال کرد)
جونگ سو:اتتت این تو قرارمون نبود تو جر زنی کردی
ات:انتظار نداری که وایستم توام راحت بهم شلیک کنی ها
جونگ سو:اره همین انتظارو داشتم ولی دیگه از قدرت استفاده نمیکنی فهمیدی
ات:قبوله
جونگ کوک:.......
خوب دوستان و بزرگوارن گرامی تا اطلاع ثانویه دیگر به درود
یعنی منظورم اینه که معلوم نیست فیکو کی بزارم چون سرم خیلی شلوغه و وقت نمیکنم ولی میزارم هروقت وقت کردم واگر خوشتون اومد حمایت کنید میدونم این پارتو تر زدم ولی اگه خوشتون اومده حمایت کنید دوستان عزیز
۸.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.